فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

آموزش عمومی

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۶:۱۳ ب.ظ

آموزش عمومی

   در پایان مطلب پیشین اشاره شد که اکسیر اعظم برای کلیه مشکلات رایج و جاری ما همانا "آموزش عمومی" است.  ممکنست کمی تعجب آور باشد و شاید بگوئید که مدتهاست که سیستم آموزش عمومی ما از دبستان تا دانشگاه برقرار است و هرساله نخبگان و المپیادی ها از همین سیستم بیرون میآیند.  پاسخ اینست.  نکته اول اینکه یک معیار برای قضاوت درست، همواره میانگین هاست.  انگشت شمار نخبگان مهم نیست، سطح بالای درک در متوسط جامعه مهم است.  نکته دوم اینکه منظور از آموزش، فقط دانستن تکنولوژی های دست چندم نیست بلکه درک عمیق از موقعیت ما در محیط خود و مسیر بهینه در نیل به سعادت است.  

   اغلب میگویند بیان چند باره این مسائل و کاستی ها برای همه روشن است و چیزی که کم است و مورد درخواست همه، ارائه راه حل است.  نخست اینکه راه حل در گفتارها مستتر است.همان تکنیکی که لقمان حکیم بدان عمل کرد.  ضمن اینکه وبلاگی که دوتا و نصفی خواننده و دنبال کننده بیشتر ندارد چه راه حلی میتواند ارائه کند و به چه کار خواهد آمد.  حتی آن اندک خواننده ها هم حاضر نیستند بازخوردی دهند یا حتی حرف درشتی بزنند که دستکم وبلاگ نویس دلش خوش باشد که توجهی هست.  در هر حال با شیخ اجل هم نظریم که: گرچه دانی که نشنوند بگوی، هرچه دانی زنیکخواهی و پند.  در جواب این پرسش که چگونه و با چه ابزاری نیل به حل مسائل میسر است؟  میگوئیم آموزش عمومی!  یعنی آموزش درست از مهد کودک تا دانشگاه و بالاتر.  این آموزش در سطح ملی فقط از دست دولت ساخته است و فضای مجازی را یارای رقابت نیست که در شرایط احتقان سیاسی هر کمکی کند بصورت پراکنده و نامنسجم خواهد بود.  این در حالیست که در شرایط حاضر، هدف اصلی سیستم آموزش رسمی ما، ترویج همانست که در فیلم مشهور "فارنهایت 451" شاهد بوده ایم.   پس تکلیف چیست؟

   اما اگر قرار بر این باشد که آموزش عمومی از آحاد جامعه، فیلسوف و علّامه دهر ساخته و آنگاه دست بکار اصلاح امور زنند، دستکم ممکنست هزار سالی این فرایند به درازا کشد.   دوستی از آن سو اشاره میکند که: زعمل کار برآید به سخندانی نیست!   درست است و اشاره ایشان ناظر بر اصالت عمل است.  در اینجا منظور از عمل، عمل بر مبنای آخرین یافته هاست.  یعنی اگر برای رهایی از نکبت باید کاری شود، آن کار باید هم اکنون انجام شود و نه حواله دادن به بعد از آموزش ایده آل!  نگاه کنیم به دنیای واقعی و آنچه در اطرافمان میگذرد.  اولین اتوموبیل ها که ساخته شد براساس درشکه رایج بود و موتوری روی آن سوار شد.  کم کم جنبه های مختلف این نمونه های اولیه متکامل تر شده تا به ماشین های امروزی رسید.  اما اگر مقرر بود که آموزش و تحقیق بقدر کافی پیشرفت کند تا اولین اتوموبیلی که ساخته میشود مرسدس بنز امروزی از آب درآید، طبعاً هرگز اتوموبیلی ساخته نمیشد.  تمام امور دنیا بر مبنای این اصل است: "عمل بر مبنای آخرین یافته ها". 

   ما هرگز از علم آینده و آنچه در آینده بوقوع خواهد پیوست اطلاع دقیق نخواهیم داشت.  گو اینکه برمبنای برون یابی گمانه زنی هائی از سیر حوادث میسر است، اما اینکه وضع علم در آینده چطور خواهد بود آنرا نمیدانیم.  اما از گذشته ها کم و بیش مستحضریم و میتوان گزاره های کهن را بر مبنای یافته های امروز تعبیر و تفسیر و حتی حک و اصلاح کرد.  مثلاً دستور اخلاقی بسیار مشهور و محترم نیاکان ما حاکی از "گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک" با اتکا بر دانش روز و اهمیت عمل میتوان خلاصه کرده و فقط گفت: "کردار نیک".  زیرا گفتار خود نوعی کردار (عمل) است و گاهی عمل خود بیانگر گفتار است.  تا آنجا که نوشته اند "دوصد گفته چو نیم کردار نیست"، که کنایه از اهمیت کردار دارد.  از سوی دیگر عمل انسان خود نشانه ذهنیت (پندار) اوست و کار نیک معلول نیت (پندار) نیک است و با پندار بد، عمل شایسته حاصل نمیشود.  این نکته از آن رو گفتیم که هم تأکیدی بر اصالت عمل (تجربه) کرده باشیم و هم توجه خواننده را جلب کنیم در جهت نقد ذهنیت های گذشته.  منشاء اصلی مشکلات جامعه امروز ما، برخاسته از ذهنیت های بیمار طی قرون متمادی است.  تا خودمان را نقد نکنیم امور ما راست نمیآید.  و خودِ ما چیزی نیست جز ذهنیت ما.  تنها و شاید بهترین ابزار برای درست کردن ذهنیت ها آموزش عمومی است.

   مسأله اینجا بصورت مرغ و تخمرغ درآمده است.  برای اینکه ذهنیت های خسته و فرسوده درمان یابد و ذهنیت های درست جایگزین شود، لازمست آموزش عمومی در اختیار باشد.  برای در دست داشتن سیستم آموزشی چاره ای نیست جز اینکه سیستم سیاسی در اختیار باشد.  و برای اینکه سیستم سیاسی در دست باشد، لازمست ابتدا ذهنیت اکثریت جامعه همفکر و همراستا با عقاید درست باشد تا قادر به کسب قدرت سیاسی باشند.  و در اینجا به اول خط میرسیم یعنی وجود ذهنیت های سالم نیازمند آموزش عمومی سالم است و قس علیهذا.  برون رفت از این دور تسلسل، همراهی و همگامی اندیشه و عمل را با هم میطلبد.  لذا تکرار این واقعیت که مرتب بر اهمیت آموزش انگشت گذاشته ایم مانعی برای ضرورت و دخالت عمل نیست.  هرجا و هر وقت که اقتضا کند یک کدام باید ورود کند.  نیک که بنگریم، دنیا بهمین شیوه پیش رفته است.

   امروز اداره جامعه در دستان طایفه ای با ذهنیت های بیمار و هذیان گونه است.  تفکراتی که اینان به جامعه پمپاژ میکنند، چه از طریق سیستم آموزش عمومی و چه از طریق رسانه های جمعی، مرتباً سطح فکری را پائین و پائین تر برده تا جائی که با سطح تفکرات خودشان همتراز شده به حالت تعادل برسد.  مسأله مبرم اینان امروز در قرن 21 که در رسانه ملی مطرح میشود اینست که اگر کودکی از شیر الاغ خورده باشد نسبت او با کره الاغ چه میشود و آیا بزرگ که شد میتواند بر پشت برادر رضاعی خود سوار شود یا خیر!  موضوع به اینجا ختم نمیشود و امروز در نظر است که وزارت بهداشت مسأله سقط جنین بانوان را در دست صاحبان چنین ذهنیتی بگذارد.  البته مسائل بسیار فراتر از این نمونه هاست.  برای شناخت هر سیستمی دو راه وجود دارد.  یکی تحلیل جزئیات داخلی و یکی تلقی آن بصورت جعبه سیاه و نگاه به ورودی و خروجی آن.  از این منظر اخیر هم که بنگریم باز به نتایج وحشتناکی میرسیم.  

    خلاصه آنکه، از نخستین برخورد ما با موضوع چیستی نظام حاضر تا بیان روشن آن راهی طولانی طی شده و برای موفقیت در حل نهائی آن نیز راهی کما بیش طولانی احتمالاً در پیش است.  کلید موفقیت در کوتاه کردن راه، در گرو آموزش عمومی است که همانطور که در بالا شرح آن رفت با همراهی با عمل به نتیجه خواهد رسید.  این تأییدی دیگر بر شیوه و روش علمی است که گفتیم محصول همراهی و همدستی اصالت فکر و اصالت تجربه توأماً میباشد (97/1/19).  پاره کردن حجاب هزار ساله تاریک اندیشی به اراده های محکم و گام های محکم تر نیازدارد.

  • مرتضی قریب

آموزش

عمل گرائی

کردار نیک

نظرات  (۳)

استاد گرامى :داشتم باmy favorite thingsاز John coltrance حال میکردم کهنوشته شما مانند خروس بى محل حال مرا گرفت و مزاحم وجدان خفته ام شد 

کسى که از دیدن یک خانواده روستایى گرسنه و برهنه چنان متأثرمیشدکه اشک در چشمانش حلقه میزداما همین شخص نقشه هاى دقیق و حساب شده براى بهبود وضع طبقه روستایى هیچ دلبستگى نشان نمیداد مى پنداشتند که تقوا و فضیلت فقرا بیش از اغنیاست خردمند کسى بود که از فساد مجامع اشرافى دورى گزیندواز صلح و صفا کلبه محقر روستایى لذت برده و این طرز نگاه به زندگى را میتوان به عنوان یک حالت گذران کما بیش میان شاعران همه زمانها مشاهده کرد این پاراگراف از برتراند راسل در نقد عصر رمانتیک میباشد بر گردیم به زمان پیش از انقلاب

امروز یکى از کانالهاى تلویزیون خارج از کشور یاد بودى داشت از شبهاى شعر گوته که بنده هم بعنوان  تماشاچى شاهد بودم امروز که بگذشته مینگرم میبینم که روشنفکران و هنرمندان  و نخبگان جامعه چه دیکتاتورى عجیبى ایجاد کرده بودند هیجکس جرأت دفاع از محمد رضا شاه را نداشت فکر میکنم این جمله از مدرس میباشد که وقتى در انتخابات مجلس حتى یک رأى هم نیاورد گفت درست که هیچکس به من رأى نداد ولى من خودم که بخودم رأى دادم آیا در زمان شاه یک نفر از نامبردگان مدافع شاه نبود آیا اینها نمیدانستند که پس از بر اندازى شاه اینده چه خواهد شد واى بر روشنفکران و هنر میدان و نخبگان مزبور که اندیشه هایشان متعلق به دوران جاهلیت بوده

بخش بسیار بزرگى از آثار و اندیشه هاى فلاسفه و خردمندان از روزگاران کهن تا امروز ارائه و  انتخاب بهترین نوع حکومت که رفاه و سعادت جامعه را تأمین نماید بوده اما فلسفه سیاسى وگفتن دردها  امروز دیگر تهوع آور شده است زخم کارتیر از آنست که مسائل روشنفکرى و فلسفى را مطرح نمائیم استاد گرامى 

مرگ را دانم ولى تا کوى دوست   راه اگر نزدیکتر دارى بگو

پاسخ:
ممنون از توجه شما.  اما درست متوجه نشدم که اشاره شما و نقد شما متوجه چه بخشی است و چه چیزی را بیشتر علاقه دارید که بدان توجه شود.  نهایت لطف خوانندگان است که بصورت روشن انتقاد خود را ارائه کنند تا اگر شخص دیگری هم خواست اظهار نظری کند بداند موضوع چیست.  مثلاً بگوئید که این حرفها خیلی گفته شده که البته خودم هم اذعان دارم و در ابتدا گفته ام.  یا اینکه راهنمائی کنند که بجای این چرا به آن اشاره نکرده اید یا فلان چیز از اهمیت بیشتری برخوردار است و مغفول مانده است و شما ندیده اید.  خیلی خیلی خوب خواهد بود که دوستان خرده گیری کنند و حرف خود را واضح تر بگویند.  در غیر اینصورت آنچه بیان میشود صرفاً نکاتی است که بنظر من رسیده و شاید اگر کمک فکری شما میبود پخته تر و روشن تر ارائه میشد.  از ارائه نقطه نظرات خود ابائی نداشته باشید.

آموزش بی‌تردید در رشد و تعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان و دگرگون نمودن آدمی و تحول حیاتی او جایگاهی بی‌بدیل دارد و می‌تواند نیروی محرکه سراسر زندگی انسان باشد. دفینه‌ها و گنجینه‌های درونی انسان که امانت‌های الهی هستند باید به شکوفه‌هایی رسند تا حقیقت وجودی و استعدادهای نهفته او نمایان گردد. آموزش، معنابخش تمامیت و اصل حیات بشری از تولد تا مرگ است. 

 

پاسخ:
بله.  کاملاً درست است.  در این بحث ها منظور من از آموزش در معنای کلی خودش است و نه صرفاً آکادمیک و مدرسه ای.  خیلی ممنون.
خیلی علاقمندم که درباره موضوع نیروی پنجم که این روزها در اخبار علمی بحث شده ولی میبینم نیاز ما و جوانان ما بیشتر معطوف به درک چیزهای اساسی تری است که در خانه و مدرسه آموزش داده نمیشود.  و اولویت با این مسائل بنیادی است.  شاید در آینده کمی راجع به آسیب شناسی آموزش دانشگاهی صحبت کنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی