فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

زندگی برای کار یا کار برای زندگی

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۰۸ ق.ظ

زندگی برای کار  یا  کار برای زندگی

چکیده   

عنوان بالا پرسشی است که سالهاست بین فلاسفه مطرح است و نظرات متفاوت ارائه داده اند.  عده ای هدف زندگی را فرصتی برای کار و پیشرفت میدانند، حال آنکه عده دیگری زندگی را اصل قلمداد میکنند و کار و هر چیز دیگر را در خدمت آن بشمار میآورند.  لابد خوانندگان در صدد دانستن این هستند که کدام فلاسفه ترویج دهنده تز نخست و کدام مروج نظر دوم هستند.  علاقه بر اینست که بدانند فلاسفه بزرگ و مشهور کدام را می پسندند و ما هم پیرو نظر آن دسته باشیم.  گو اینکه دانستن اطلاعات مزبور خوبست ولی روال کار ما همیشه بر این بوده و هست که فارغ از گفتگوی مائی و منی به اصل موضوع پرداخته و با عقل خود و باتکای مشاهدات خود آنرا شکافته نتیجه گیری کنیم.  اگر هم نظر کسی را مطرح میکنیم فقط از جنبه تاریخی آن خواهد بود و نه مستند قرار دادن آن.  در ادامه، اصالت کار و اصالت زندگی را بترتیب مورد واکاوی قرار میدهیم.

اصالت کار  

  بر مبنای مشاهدات امروزی، "کار" رکن اصلی جامعه است و بدون داشتن کار نمیتوان زندگی کرد.  چه اینکه هر انسان عادی برای زنده ماندن و زندگی کردن نیازمند تأمین انرژی است و غیر از هوا که به رایگان در دسترس اوست به غذا نیز محتاج است.  او یا باید شخصاً با کشاورزی یا دام داری به تأمین غذای خود مبادرت کرده یعنی کار کند.  یا باید خدمتی برای دیگران یا جامعه انجام داده و معادل آن را غذا دریافت کند.  در جامعه مدرن، این معادل با چیزی بنام پول پرداخت میشود که با آن میتوان غذا و سایر ملزومات زندگی را فراهم ساخت.  در هر صورت او مجبور است کار کند تا بتواند زنده مانده و به زندگی ادامه دهد.  از همین رو، جوانان که به سن رشد میرسند در صدد یافتن شغل و کاری هستند تا بتوانند به زندگی پرداخته و تشکیل خانواده دهند.  برخی با رفتن به دانشگاه یا آموزشگاه های عالی در صدد کسب مهارت های بیشتر هستند تا زندگی آتی را بر اساس کار در آن رشته دنبال کنند.  بعبارت دیگر، مدتها پیش از آنکه وارد بازار کار شوند برنامه کاری خود در آتیه را تدارک دیده اند.

    یکی از معضلات مهم ما امروز بحران بیکاری است.  در واقع مثل این است که اگر کار نباشد زندگی هم ناممکن یا دستکم مشکل است.  در اینجا مفهوم کار شغلی است که در قبال انجام آن کسب درآمدی باشد و لذا تهیه غذا و سایر ملزومات زندگی میسر باشد.  یعنی مفهوم کار در مکانیک مورد نظر نیست که مثلاً کسی برای رفع بیکاری مرتب سنگی را ببرد بالای کوه و کار (صرف انرژی) انجام داده باشد.  تازه اگر سنگ به پائین کوه غلطید دوباره همان کار را انجام دهد و قس علیهذا.  هرچه درجه مدنیت بالاتر باشد، اهمیت کار و داشتن شغل بیشتر و بیشتر میشود.  بطوریکه نداشتن شغل مساویست با نابودی.  البته در نظام های مدرن و مردمی، دولت ها موظفند از کیسه مالیات دهندگان بخشی را به دستگیری از گروه بیکاران اختصاص دهند.  طُرفه آنکه نظام های غیر مردمی این "دستگیری" را حبس و شکنجه بیکاران تلقی کرده و بحساب خود مشکل بیکاری را با دستگیری معترضین به بیکاری حل میکنند.  

اصالت زندگی

    اما یک نظریه دیگر، "زندگی" را اصیل دانسته و کار و هر مشغله دیگر را در خدمت آن دانسته است.  یعنی انسان در درجه نخست باید زندگی کند و چنانچه نیاز افتد دنبال کار و زحمت باشد.  اصل زندگی برای استفاده از نعمات روی زمین است و کار و تحمل زحمت شایسته مقام انسانیت نیست.  اصلاً کار برای چیست؟  چرا باید خود را در زحمت انداخت؟  

    حقیقت اینست که داستان از عصر حجر و حتی پیش از آن شروع میشود.  موضوع کار چیزی بوده که بطور طبیعی بر بشر تحمیل شده.  او که در جنگل زندگی میکرد مجبور بود برای سرپناه خود کاری انجام دهد و خود را در برابر سایر حیوانات و باد و باران محفوظ دارد.  با اینکه به استراحت علاقه مفرط داشت، معهذا سروصدای معده وادارش میساخت که برای تهیه غذا بلند شده و برای یافتن غذا کاری کند.  خوراک بنیادی ترین نیازی بوده که انسان و حیوان در آن با هم شریک بوده اند.  یعنی باعتبار یافتن غذا حیوان نیز باید کار کرده و به جستجوی غذا اقدام کند.  این تلقی از کار نه به معنای شغل بلکه بیشتر به معنی تحرک فیزیکی است.  کما اینکه شیر، سلطان حیوانات، اغلب اوقات در حال استراحت است مگر اینکه گرسنگی وادارش کند بلند شده به جستجوی غذا بپردازد.

    اما اگر فرض شود غذای حاضر آماده ای باشد و نگرانی نیز بابت سرپناه نباشد، آنگاه چه؟  آیا بازهم کار ضروری است؟  بهترین شاهد مثال در این زمینه، آموزه های دینی و عقاید مؤمنین است.  تصویر آرمانی که از یک زندگی آرمانی در ذهن دارند در محلی بنام "بهشت" واقع میشود.  مقرر است بهشت مکانی باشد که افراد روی تخت های زرینی زیر درختان لمیده اند و برای قوت و غذا کافیست کمی سرشان را بلند کنند تا سیب یا هلو یا هر میوه دیگری از شاخه ای که بالا سرشان آویخته است مستقیماً وارد گلو شود.  همه چیز فراهم است و روبات هائی به اسم حوری و غلمان مرتب در حال ارائه انواع سرویس ها هستند.  هرچه هست، فقط خور و خواب است و اعمال جنسی.  نه کتابخانه ای نه سینمائی و نه تأتر و موسیقی و نه هیچ هنر و هیچ فعالیت معنوی!  شاید برای یک خردمند جز شکنجه نباشد آنهم برای ابد.  تعجبی هم ندارد زیرا این مفاهیم زمانی و در محیطی شکل گرفته که خبری از فعالیت های فکری و معنوی نبوده است.  ظریفی میگفت طایفه ای که این آموزه ها را ترویج میدهند بهتر است با عنوان "جسمانی" معرفی شوند زیرا بیشترین تعلیمات این طایفه در خصوص جسم بدن و بویژه نیمه پائینی آن است.  کار و زحمت از نگاه اینان موضوعیت ندارد تا آنجا که بهترین تعریف درباره کار را یکی از همین طایفه بدین شکل ارائه کرده است: "روزی ما مقدر است، زحمت برای چه؟! کسی که فکر میکند برای رزق و روزی باید کار کرد یک کافر است!".  شاید او به جهتی راست میگوید زیرا درباره طایفه خودشان مصداق کامل دارد. 

    اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، شاید درستش هم همین باشد که  ذهنیت دینی ارائه میدهد.  یعنی وقتی اوضاع روزگار بر وفق مراد باشد چه لزومی هست که زحمت بیهوده کشید؟  مگر اینکه نگران لکه دار شدن پرستیژمان باشیم که نکند به بیکاره بودن متهم شویم.  آیا برای خالی نبودن عریضه و نشان دادن مشغولیت، خوبست سنگی را به زحمت بالای کوه برده و بعد فروغلتیدن مرتب این "کار" تکرار شود؟  مگر غایت زندگی آسایش نیست؟  کشوری که منابع نفتی سرشار و جمعیت کم دارد و ثروت خوبی برای تک تک شهروندان فراهم میکند، چرا آنها باید کار یدی بکنند  ومتحمل زحمت شوند؟  مگر نمیشود از خاور و باختر آدم برای سرویس های ضروری استخدام کرد؟  تا شهروندان با خیال راحت زیر درختان لمیده و خود را باد بزنند؟  یا حتی برای باد زدن نیز پری پیکری استخدام شود؟  مخالفین این تز میگویند بالاخره هر منبع ثروتی روزی تمام میشود و برای آینده پیش رو باید کار کرد و تمهیداتی فراهم آورد.  اما فرض کنید منابع مزبور لایزال و الی الابد باشند.  آیا این شیوه زندگی فاقد زحمت و فاقد استرس بد است؟  چه بدی دارد؟  مگر زندگی ایده آل فارغ البال بودن نیست؟  

    همانطور که گفتیم، زندگی آرمانی از نظر ادیان اینگونه است.  بلکه در زندگی واقعی نیز همین گونه توصیه شده است.  البته شاید این توصیه به نوعی مشروع جلوه دادن شیوه زندگی خودشان باشد که تأمین زندگی نه چندان پرهیزگارانه شان بر دوش مستضعفین جهان است.  اگر هم کاری صورت میگیرد کار حداقلی یا بقول فیزیکدانان رعایت "اصل اقل انرژی" میباشد.  نمونه آنرا در عهد جدید باب ششم در مذمت از تظاهر میبینیم که عیسی مسیح به پیروان خود اندرز میدهد " برای خوراک و پوشاک غصه نخورید...به پرندگان نگاه کنید. غصه ندارند که چه بخورند. نه میکارند و نه درو میکنند. .. به گلهای سوسن که در صحرا هستند نگاه کنید. آنها برای لباس غصه نمیخورند. ...".  پیروی از این توصیه های صادقانه امروزه بینهایت مشکل اگر نگوئیم ناممکن است.   از جمله گروه هائی که تا حدی به این سناریو نزدیک شده اند، طایفه ای در ایالت پنسیلوانیای آمریکا هستند که به سبک قدیم زندگی کرده از برق و آثار مدرن استفاده نمیکنند و صرفاً از کشاورزی روزگار میگذرانند.  گویا در کشور خودمان نیز گروهی کوچک با همین شیوه بصورت ایزوله زندگی میکند.  البته شیوه اینان سوای شیوه خیل بزرگ ریاکاران سوار بر کار این زمانه است.  

مقایسه    

اکنون به مقایسه پرداخته میخواهیم ببینیم کدام شیوه درست تر است.  داوری بستگی دارد که در چه زمانه ای زندگی میکنید.  طبعاً در عصر حجر زندگی اهمیت درجه اول داشته و مهمترین نگرانی بشر بقای نفس و حفظ زندگی از امروز به فردا بوده است.  شاید اگر اندک فرصتی می یافته، هنر خود را روی کاسه سفالی یا نقاشی روی دیوارهای غار منعکس میساخته است.  با اینکه آسایش مادّی هنوز از مهمترین اولویت هاست اما امروزه هرچقدر خود را راضی به مادّیات کنیم باز احساس دلتنگی کرده و یک جای کار را لنگ میبینیم.  حتی انسان برخوردار امروز نیازمند اینست که نقشی در جامعه خود ایفا کند.  خواه این نقش در پیشبرد امور مادّی و آسایش هر چه بیشتر بشر باشد یا نقشی در حوزه های هنری و فکری داشته باشد.  اینجاست که شغلی که قرار است هر کس در ادامه زندگی اختیار کند اهمیتی دو چندان می یابد.  چه اگر این شغل علایق و تمایلات فرد را نیز ارضاء کند اثری دو چندان خواهد یافت.  هم شغل، کار لذتبخشی خواهد بود و هم زندگی در خدمت کاری خواهد بود که سرگرم کننده و نیروبخش است.  زندگی ماشینی تا حدی ارزش زندگی فی نفسه را کاهش داده و مشاغل یکنواخت، روح را آزرده میسازد.  بنظر میرسد در آینده شاهد اصلاحاتی باشیم که اهمیت بیشتری برای فرد قائل باشد.  شاید برعهده گرفتن شغل های متنوع از یکنواختی کار آنگونه که قبلاً بوده تا حدی بکاهد.  شاید کاهش زمان کار و فرصت بیشتر برای ذوقیات، زندگی را پربارتر سازد.  اتوماسیون بسمتی میرود که نیاز به وجود انسان برای کارهای طولانی و یکنواخت کمتر و کمتر میشود.  این نوید خوبی را بشارت میدهد اما بشرطی که کره ارض تحمل این جمعیت سنگین و رو به ازدیاد را داشته باشد.  مقوله ای فاجعه بار و بینهایت مهم که در آینده بدان خواهیم پرداخت.

  • مرتضی قریب

شغل

معنای زندگی

کار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی