فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

واژگان

دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۰۶ ب.ظ

واژگان

    اخیراً یکی از خوانندگان در واکنش به آخرین مطلب ما، با ناراحتی گلایه کرده اند که امروزه واژگان گویا از معنا تهی شده اند.  بعنوان مصداق، واژه "روشنفکر" را مثال آورده اند که تا چه اندازه معنای آن دچار دگردیسی شده است.  البته این واژه همچنان در وجه مثبت آن قابل کاربرد است ولی منظور اینست که آدم روشنفکر به معنای اصیل آن بسی کمیاب است.  به ایشان پاسخ داده شد که واژگان مانند سایر چیز های دیگر، آنها نیز مشمول ستم شده اند.  وقتی عقربه های ساعتی در جهت خلاف میگردد، شک نکنید که تمامی چرخ دنده های داخل آن در جهت خلاف میچرخند.  در سرزمینی که "خلاف" قاعده و "درستی" استثناء است، جز این چه انتظاری میتوان داشت؟  اکثریت واژگانی که امروزه بکار میبریم دچار دگردیسی در معنا شده اند و اکنون به تعدادی که بچشم میآیند در زیر اشاره خواهیم کرد.

1- ماءالشعیر: یک واژه عربی است که تا وقتی عربیست محترم و حلال، اما به محض ترجمه لفظ به لفظ فارسی فوراً حرام میشود و نجس.  ترجمه فارسی مزبور آبجو است، منتها در عمل، علاوه بر دارا بودن خاصیت آبِ جو کمی هم الکل دارد و همین باعث بدنامی آن شده است.

2- مُتعه: این واژه نیز در کاربرد عربی آن حلال و بلکه ثواب بسیار دارد که در محاوره عامیانه گاهی "صیغه" نیز گفته میشود، اما ترجمه فارسی آن و کاربرد آن از عداد گناهان کبیره است.  در گذشته های بسیار دور، زوجین با هم زندگی میکردند بدون بیان هیچ لفظ عربی و در عین حال و با کمال تعجب با صلح و صفا و وفاداری میزیستند و این از شگفتی های روزگار است.

3- مضاربه: این واژه نیز تا وقتی عربی بکار رود حلال است و موضوع سرمایه گذاری و مشارکت در سود است.  اما فعالیت های مشابه میتواند محل اشکال باشد و صرفنظر از اینکه سرمایه گذاری مزبور هر قدر هم برای جامعه مفید باشد قابل پیگرد قانونی در جوامع اسلامی است.  کما اینکه سود حساب های بانکی در ملل غیر اسلامی حدود 1% و حتی کمتر است اما همین میزان اندک با نام "سود" در جوامع اسلامی حرام است. اما تحت الفاظ دیگر ناگهان تفاوت ماهوی پیدا میکند.  مثلاً  سود پولی که افراد در بانک ها گذاشته اند ممکنست در حدود 20% و شاید هم بیشتر باشد معهذا تحت عناوین شرعی اشکالی نخواهد داشت.

4- غیرانتفاعی: این نامیست اتفاقاً مورد استفاده مؤسسات انتفاعی.  منتها برای مراعات مسائل شرعی و پاره ای ملاحظات دیگر از لفظ غیرانتفاعی استفاده میشود هرچند مؤسسه مزبور تماماً به هدف سود جوئی تأسیس شده باشد.  مانند مدارس "غیرانتفاعی" که همه پذیرفته اند یعنی "انتفاعی".  به بیان دیگر اگر والدین کودک دنبال مدارس رایگان مطابق قانون اساسی باشند باید سراغ مدرسه "انتفاعی" را بگیرند!

5- اختلاس: این واژه چنان مکرر استفاده شده که دیگر واکنشی را بر نمی انگیزد.  چشم و گوش مردم اعداد بزرگ را در نمی یابد زیرا جهان را در حد و اندازه معیشت خود درک میکنند.  اینگونه است که اتفاقات پیش پاافتاده مثل خرید لباس بچه از خارج یا تملک چند واحد آپارتمان لوکس چند میلیون دلاری توسط مسئولین، آنها را به هیجان میآورد.  برای اینکه معنای واقعی اعداد درک شود به یک مثال عینی توجه کنید.  این روزها تبعات تجاوز روسیه به اکرایین را در تلویزیون ها و رسانه های مجازی همگان شاهدند.  تقریباً نیمی از این کشور صنعتی با خاک یکسان شده است و زیر ساخت ها و کارخانه ها و فرودگاه ها و مدارس و فروشگاه ها و بیمارستانها و البته خانه های مسکونی مردم عادی، همه و همه بکلی تخریب شده است.  گستردگی تخریب را در خبر ها دیده اید که حقیقتاً غیرقابل باور و در عین حال بسیار تأثر انگیز است.  اما چیزی که باور نمیشود اینکه بانک جهانی حجم همه این خسارات را کلاً 60 میلیارد دلار تخمین زده است.   مقایسه کنید این عدد را با 150 میلیارد دلاری که بعد از توافق برجام چند سال پیش بصورت نقد به کشور پرداخت شد.  یعنی با این پول کلان امکان ساخت یک کشور تمام و کمال از صفر و از هیچ موجود بود!  چه شد؟  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.  

6- افساد فی الارض: این واژه عربی بعنوان کارت برنده در مناقشات بکار میرود.  هرگاه هیچ ایرادی از طرف مقابل نتوانند گرفت، این اصطلاح کار را بنحو تمام و کمال انجام میدهد.  معنی ظاهری آن اینست که متهم روی کره زمین فساد کرده است.  اما چه فسادی کرده چیزی گفته نمیشود چون واقعاً چیزی وجود ندارد که اگر داشت همان را میگفتند.  اتفاقاً، اغلب این واژه درباره کسانی بکار میرود که خود در حال مبارزه با فساد حکومتی ها و افشای آن هستند و این اتهام که بالاترین مجازات را درپی دارد بر افشاگر وارد میشود.  براستی چه جرمی بالاتر از این که مسئولینی که با زحمت و صرف وقت در حال حیف و میل ثروت ملی هستند را افشا کرده بی آبرو ساخت؟  فسادی که بزرگترها مرتکب میشوند خدمت جلوه داده میشود و البته برای مبارزه با "فساد" گاهی هم دست آفتابه دزد قطع میشود.

7- حیوان: علاوه بر واژگان، حیوانات نیز تحت ستم هستند.  از این لحاظ تبعیضی وجود ندارد.  اینکه از صدقه سر توجهات فرهنگ رایج، حیوانات زیر همه گونه شکنجه هستند شکی نیست.  گویا قرار است هر حیوانی بمعرض دید رسید کشته شود.  اما در اینجا منظور اینست که حتی نام حیوان را هم لکه دار کرده و ستمی مضاعف بر او روا میدارند.  در یک فرهنگ تبهگن، نام "حیوان" مترادف زشتکاری و درّندگی است در حالیکه زشتکارتر و درّنده تر از انسان موجودی نیست.  حیوانات یا معصومانه علف خوارند یا بنا به ذات خود گوشت خوارند و اگر شکار میکنند باندازه رفع گرسنگی است.  ضمن اینکه گوشتخوار، جز گوشت غذای دیگری ندارد که او را وحشی خطاب میکنند.  حیوانات اگر مخاصمه ای در میان نوع خود داشته باشند هیچگاه به قتل منجر نمیشود و به دور کردن رقیب اکتفا میشود.  در میان حیوانات خر نامنصفانه به حماقت و سگ، وفادار ترین دوست انسان، به پلیدی معروف شده.  آیا زندگی انسانی اخلاق مدارانه تر است یا زندگی حیوانی؟  براستی، طالبان و همفکران او، در اینجا و آنجا، حیوان اند یا جانور معصومی که کار بکار کسی ندارد؟  کدامیک حیوان و کدامیک وحشی است؟!  امروز واژه حیوان به چه تعبیر باید بکار رود؟

8- بت پرستی: تعلیمات رایج از گذشته چنین آموزش میداد که مردمان پیش از پیدایش ادیان ابراهیمی "بت پرست" بوده اند.  منظور این بود که سنگی یا چوبی که بشکل انسان درآورده بودند یا بهر شکل و شمایل دیگر مورد پرستش مردمان بوده است.  این اتهامی ساده انگارانه بیش نیست.  اگر کمی تاریخ خوانده باشیم متوجه این نکته خواهیم شد که با اینکه سطح تکنولوژی در اعصار گذشته پائین بوده، معهذا درجه ای از هوش و فراست همواره در توده مردم وجود داشته است و پرستیدن یک قطعه چوب یا سنگ بعنوان آفریننده جهان باور پذیر نیست.  اتفاقاً بهترین مدرک آن را خود کتب مقدس در اختیار ما میگذارند.  در داستان ابراهیم، میخوانیم زمانی که جوان بود و تنها در بتخانه مانده بود، مردم پس از بازگشت از مراسمی که در خارج شهر داشتند با ملاحظه تخریب بت ها تقصیر را منطقاً گردن ابراهیم گذاشتند.  اما او با زیرکی تبر را در دستان بت بزرگ گذاشته بود و اشاره کرد که کار اوست.  اما مردم نمیپذیرند و میگویند بت که حرکتی ندارد و داستان در انتها نتیجه میگیرد که مردم از بت پرستی متنبه شدند.  اما نکته اصلی و مغفول داستان اینست که علاقه مردم نه از سر اعتقاد به آفرینش جهان توسط بت ها بوده بلکه تعظیم و تکریمی هست که همین دوران نیز مردم نسبت به عکس و آثار درگذشتگان خود بخرج میدهند.  یا تعظیم و تکریمی که به آثار و اماکن متبرکه نشان میدهند.  اگر آن بت پرستی بوده، پس این چیست؟!  امروز، مردم مؤمن صد چندان گرفتارترند.

9- بانک: این لفظ که وارداتی است در اصل ناظر بر مؤسساتی بوده که باید پس اندازهای مردم را یک کاسه کرده در سرمایه گذاری های گسترده ای که از عهده مردم عادی خارج است بکار اندازند.  اما در عمل چیزی که اینجا مشاهده میشود عکس آن فلسفه ایست که بخاطر آن این مؤسسات ایجاد شده اند. این بانک ها که امتیاز تأسیس آنها فقط به اشخاص نظرکرده داده میشود از ابتدا به هدف دلالی و خرید و فروش املاک و مستغلات و احیاناً کارهای خلاف دیگر ایجاد میشوند.  بجای اینکه کمکی در اقتصاد ورشکسته باشند عاملی در اختلاس های کلان مالی و تسریع در ورشکستگی هستند!  این لفظ نیز از معنا تهی شده است.

10- ییلاق: شمیران، منطقه ای خوش آب و هوا حول و حوش میدان تجریش، در دوره ناصری ییلاق مردم دارالخلافه تهران بوده است.  آنها که از تمکن مالی برخوردار بودند، برای فرار از گرمای شهر، تابستانها را در باغ یا باغچه ای سپری میکردند.  در دوران بعدی بویژه چهل ساله اخیر، هجوم مردم برای آب و هوای سالمتر و ضمناً نبود حساب و کتابی در ضوابط شهری، باعث تخریب کلی فضای سبز آن شده و حالا بجای درخت و گل و بلبل، بتون و آهن و آجر جای آنرا گرفت.  بطوریکه بجای هوای ییلاقی، هوائی آکنده از دود و بجای آرامشی طبیعی همهمه ای سرسام آور جایگزین شد.  دلیلش چیست؟  فقط یک چیز است و آن چیز پول است که مبنای همه چیز است!  اکنون همین برنامه برای محیط سبز شمال کشور تدارک دیده شده است.  با برنامه ای که برای تبدیل کشور به بیابان در دستور کار است و موفقیت نظام در افزایش جمعیت و خشک ساختن تدریجی کشور، عیناً همین برنامه برای همان اندک نوار باقیمانده سبز رنگ شمال در برنامه است.  در این موفقیت مردم تنها نیستند بلکه حکومت در چوب بری و جنگل زدائی بویژه در مناطق باصطلاح حفاظت شده الگو ونمونه ای عالی است! 

11- حفاظت از محیط زیست: همانطور که در بند قبلی گفته شد، حفاظت از محیط زیست که ارثیه نظام سیاسی پیشین بوده است امروزه به عبارتی بی معنا بدل شده است.  در یک کلمه، حفاظت یعنی تخریب.  بودجه این سازمان و سازمان های مشابه مثل حفاظت از ابنیه و میراث فرهنگی فقط کفاف حقوق کارمندان خود را میدهد.  که اگر بودجه ای هم میداشتند تفاوتی نمیکرد زیرا اصلاً قرار نیست از محیط زیست حفاظت شود.  متشابهاً میراث تاریخی، بویژه قبل از اسلام، بنا نیست حفظ شود.  نگاه کنید به برادران طالبان و داعش که با چه شجاعت و دلیری هرآنچه میراث گذشتگان است نابود میسازند.  در ایدئولوژی حاکم، صحبتی از محیط زیست و امثال آن نبوده، نیست، و نخواهد بود.  در دیدگاه اینان، دلسوزی برای طبیعت و جانور و گیاه و آثار مادّی و معنوی پیشینیان در تکالیف ما نیامده است.  بحران محیط زیستی در مناطقی که تراکم جمعیت، مانند شمال کشور، بیشتر است شدیدتر است.  در سایر شهرهای دنیا نیز زباله تولید میشود اما برای دفع آن راه هائی وجود دارد.  اکنون برخی از شهرهای شمالی کشور با کوهی، بمعنای واقعی، از زباله دست بگریبانند که عوارضش مردم را مستأصل کرده است- تصویر پیوست.  برای بسیاری از مسائل غیر ضرور و بسا زیان بخش پول و امکانات به وفور هست اما برای سلامت محیط زیست بودجه نیست، سهل است، داوطلبینی که بی اجر و مزد مددرسان اند با خطر دستگیری و زندان مواجه اند!

12- دروغ: این واژه نیز اکنون در معنای دیگری بکار میرود.  اگر حقیقتی درباره ارتکاب کسانی که مصونیت آهنین دارند افشا شود، طبعاً "دروغ" نامیده میشود.  برعکس، اگر بنا به بدنام کردن شخص یا گروهی باشد هر دروغی بنام "حقیقت" در روزنامه های کذائی رسانه ای شده اگر لازم باشد به دادگاه عالی فرستاده میشود.  در شکل دیگرش، دروغ در پوشش "مصلحت" ساخته و پرداخته میشود.  چه اینکه اگر مصلحت ایجاب کند سایر قوانین معلق میشود.  که اگر قدرتی ماوراءالطبیعه میداشتند قوانین طبیعی نیز در جائی که اقتضا میکرد معلق میگردید.  مثلاً بجای صیانت از فضای مجازی، چه چیزی بهتر و کاراتر از کم کردن سرعت نور در اینترنت برای غیر خودی ها و البته افزایش آن برای خودی هاست؟

نتیجه اینکه، دایره واژگان دگردیسی شده بسی فراتر از شمار حاضر است.  در جائی که "دروغ" قاعده و "راستی" استثناء باشد جز هردم افزایش شعاع این دایره چه انتظاری میتوان داشت؟

  • مرتضی قریب

تحریف

دگردیسی

واژگان

نظرات  (۱)

بسیار تامل برانگیز ، من هم اگر بخواهم واژه‌ای اضافه کنم دلم میخواهد بگویم بنیاد مستضعفان،  این واژه دقیقا بر خلاف معنای اصلیش اکنون بنیاد متمولین در سایه نظام است و هر جا نشانه ای از ثروت و فراوانی است دست بنیاد مستضعفان در کار است و مزایا و منافعش همواره در جیب متمولین!!

پاسخ:
بله کاملاً درست است و باید به لیست اضافه میشد.  از خوانندگان انتظار میرود باقی این لیست را در نظرات خود بازتاب دهند.  شاید به فرهنگ جدیدی از واژگان منتهی شود. ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی