فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

پیری جمعیت

جمعه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ق.ظ

پیری جمعیت

       اخیراً نگرانی های زیادی درباره پیر شدن جمعیت کشور شنیده میشود و افرادی هم آن را دامن میزنند.  کار عمده این افراد توجیه شعار مقدس نظام است مبنی بر اینکه جمعیت کشور کم است و لذا توالد و تناسل را باید بیش از پیش شدت داده و تمایلات به تنظیم خانواده را محکوم ساخت.  یکی که عضو شورای شهر تهران است و قاعدتاً باید بفکر شهر و رفع مشکلات آن باشد با کمال بیخردی و بی شرمی میگوید که در پارک های شهر، غرفه های تولید مثل مجهز با تخت ایجاد خواهد شد که با کارت مترو قابل پرداخت است.  دانشمند دیگری فیلسوفانه داد سخن میدهد که حتی جنگ اتمی و زلزله های مهیب و انواع فجایع دیگر که کشتار و تخریب در سطح وسیع را ایجاد کند مسأله مهمی نیست یلکه فاجعه همانا افزایش نسبی جمعیت پیران است که باید با آن مقابله شود.  باصطلاح استدلال میکند که باستناد تجربه بعد گذشت 20 یا 30 سال از جنگها وضع کشور بلازده به حالت نرمال باز میگردد.  در انتها باصل مطلب میرسد که جمعیت باید زیاد شود. طبعاً با اجرت های کلانی که این افراد دریافت میکنند چنین توجیهاتی هم باید ارائه دهند.  والا هیچ فرد شرافتمندی اینگونه انسان را بمثابه خس و خاشاک نمیگیرد.  دلایل علمی رد چنین گوهر افشانی هائی را در بخش انتهائی مطلب حاضر خواهیم دید و اتفاقاً نشان میدهیم که حصول به شرایط نرمال که از آن دم میزنند در همان پروسه پیر شدن نیز هست و لذا توجیهات اینان از پایه غلط است.

     پیش از هر چیز باید تأکید کنیم که مقصود ما مخالفت با تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیست، چه هم اکنون بسیاری از خانواده ها داشتن 2 فرزند را حد ایده آل دانسته تجاوز از آن را صلاح نمیدانند.  اما نگاه این مجنونان به خانواده به نیت 14 معصوم است که فقط از عهده بیکاره هائی که پول یامفت از خزانه ملت دریافت میکنند ساخته است.  جوانان لایق ولی بیکار و اکثریت قشر زحمتکش بدلیل عدم استطاعت مالی حتی از عهده معیشت خود بسختی برمی آیند چه رسد به تولید مثل انبوه.  کشور شوربختانه در دستان مشتی ابله اسیر است که کاش فقط نادان می بودند اما دزدانی هستند از نژاد بیگانه که نیتی جز غارت ثروت این کشور ندارند.  چه از ابلهان برحسب تصادف گاهی هم کار درست صادر میشود اما فساد الیگارشی این اهریمنان همه در خرابکاری با طرح نقشه و با نیت قبلی است؛ بسا نقشه ای از خارج مرزها.

   اینجاست که نقش روشنفکر پررنگ میگردد.  منظور از روشنفکر فقط نام نیست بلکه آنچه مطرح است منظور فردی خردگرا با استدلال روشن است که نسبت به مسائل مهم واکنش نشان میدهد.  که یکی از آن مسائل همین موضوع پیر شدن بافت جمعیتی است که مبتلابه سایر کشورها نیز هست.  منتها هیچ جا چنین بیخردانه برخورد نمیشود.  در چنین نظامی آنچه مطرح نیست موجودیت انسان بمعنای انسان است بلکه آنچه مهم است موجودیت اصل نظام است.  بعنوان مثالی عملی یک بالون در حال پرواز را در نظر آورید.  در طی مسیر بسمت مقصد چون ناخواسته ارتفاع کم میکند، کیسه های شن که در لبه سبد بسته اند رها میکنند تا سبک شود و ارتفاع بگیرد.  چنانچه باز لازم شود اینبار وسایل داخل سبد پائین ریخته میشود تا حرکت بالون استمرار یابد.  اما تصور کنید که در نهایت امر به افراد داخل سبد دستور داده شود خود را به پائین پرتاب کنند تا بالون بسلامت به مقصد برسد!  توگوئی بالون اصل است و مسافرین فرع.  متشابهاً با سیاست های حاضر، آنچه اوجب واجبات است حفظ بدنه و چارچوبی است که نظام نام دارد و علت وجودی آدمها فقط برای حفظ آنست!  حفظ شود که چه بشود؟ 

    تا چندی پیش بر طبل افزایش جمعیت میکوبیدند و هنوز هم میکوبند، با این تفاوت که جدیداً روش دیگری هم اضافه شده و آن همین اظهار نگرانی از پیر شدن بافت جمعیتی است.  یعنی چه نشسته اید، که باید دست بکار تولید مثل بطور انبوه شوید تا جمعیت جوان زیاد شود.  اما راه حل دیگری هم وجود دارد که بی سروصدا در حال انجام آن هستند و آن خلاص شدن از توده پیرهاست، چگونه؟  با غارت موجودی صندوق های بازنشستگی و متعاقباً تولید فقر در بازنشسته ها و همزمان اختلال در سیستم درمان و دارو که مهمترین نیاز این توده است مرگ پیران را سرعت میدهند.  اما درواقع، غایت نظر نظام تولید و تربیت نسل های جدید طبق ضوابط خاص برای ایجاد سربازان گوش بفرمان است.  افزایش جمعیت تا سطح 150 یا 200 میلیون را طالبند که بلکه با افزایش نسبی جوانها، پیری جمعیت درمان شود.  نمیدانند که در این سطح متوقف نخواهد ماند.  اصلاً این عدد را از کجا آورده اند؟!  گیریم که درهمین عدد تا ابد باشد، آب و نان این تعداد از کجا تأمین شود؟  مهم نیست، سرباز که باشند لابد با کمترین ها میسازند.  پیری فقط بهانه است، تولید مغز شسته های گوش بفرمانم آرزوست. خواسته اصلی اینست.  این سیاست خیانت کارانه بمعنی تخریب کامل مملکت و وارد ساختن آن به یک چرخه واگرا و غیر قابل بازگشت است که مطلقاً هیچگونه آینده ای را باقی نخواهد گذاشت.  نه از تاک نشان خواهد ماند نه از تاک نشان.  امکانات طبیعی این کشور حتی تکافوی جمعیت 30 میلیونی را هم بزحمت میدهد چه رسد جمعیت بالای 80 میلیون که عواقب عملی آنرا اکنون برأی العین میبینیم.  چون قبلاً در تبعات این پدیده بقدر کافی صحبت شده میپردازیم به مکانیزم این پدیده.

بحث علمی: شاید بهتر باشد پیش از پرداختن به موضوع جمعیت، برای درک بهتر مطلب مثالی از یک جوی آب بیاوریم.  با توجه به شکلی که در پائین، در اصل برای جمعیت، آورده ایم، فرض کنید چشمه ای در سمت چپ وجود دارد که آب از آن جوشیده وارد جوی میشود.  میزان ورودی آب موسوم به دبی را با  A نشان میدهیم مثلاً 100 لیتر بر ثانیه.  در طی راه مقداری از آن تبخیر شده وارد هوا میشود و مقداری هم جذب خاک شده و کلاً تلفات محسوب شده میزان آنرا با  B نشان میدهیم.  نهایتاً میزان خالص آبی که در انتها به مقصد میرسد را با  C نشان میدهیم.  طبق قانون بقا که اصل اساسی کلیه فعل و انفعالات جهان هستیست و در دانشگاه تحت عنوان معادله پیوستگی از آن یاد میشود، لاجرم بالانس بین مقادیر برقرار است.  بیائید حالات متفاوت زیر را در نظر آوریم.

1- حالت عادی که معمولاً در باغات و مزارع شاهد هستیم.  مثلاً   B= 20 l/s و C= 80 l/s.     طبعاً  A= B+C = 100 میباشد. این مثالی از شرایط مانا یا Steady State میباشد یعنی تولید برابر تلفات بعلاوه محصول نهائی است.  مسائل اقتصادی و دخل و خرج خانواده و حساب بانکی و بسیاری امور روزمره نیز در شرایط نرمال همین مشابهت را خواهد داشت.

2- حالت ایده آل که فرض میکنیم بجای جوی آب، لوله پولیکا بین مبداء تا مقصد گذاشته و تلفاتی نداریم.  پس  B=0  و  C=100 و طبعاً A=B+C= 100  این نیز مبین شرایط ماناست.  

3- حالت ترانزینت یا Time Dependent که تابع زمان بوده به موضوع اصلی ما نیز مرتبط است.  برای سادگی بحث، حالت 2 را در نظر بگیرید که تلفات بین راه نداریم و B=0.   فرض کنید دبی چشمه ناگهان کاهش یافته به مقدار 80 لیتر برثانیه نزول کند.  در لحظات اولیه خروجی همچنان  C=100  میباشد.  لذا در این لحظه  A  برابر  C نیست و معادله ما یک معادله تابع زمان خواهد بود.  بطور ساده یعنی مرتباً دبی خروجی کاهش یافته تا سرانجام برابر 80 گردد.  مجدد به یک شرایط نرمال جدید میرسیم که در آن  A=C= 80 میباشد.  عکس آن نیز ممکنست اتفاق افتد اگر مثلاً پمپ آب داشته و آنرا زیاد کنیم.  مدتی طول میکشد تا دبی خروجی نیز زیاد شده ثابت شود.

     اکنون مثال فوق را به موضوع جمعیت تسری میدهیم.  حالت 1 مشابه کشورهائی است که رشد جمعیت صفر است (یا یک محیط تکثیری که ضریب تکثیر آن واحد باشد).  این وضعیتی پایدار است و اقتصاد آن نیز یک اقتصاد پایدار میتواند باشد.  حالت 2 یک کشور آرمانی است که تصادفات و جنگ و مرگ های نابهنگام وجود نداشته همه به پیری میرسند و در اثر مرگ طبیعی میمیرند.  حالت مورد علاقه ما، حالت 3 است.  مثال مزبور برای برخی کشورهای اروپائی اطلاق میشود که رشد جمعیت منفی است و معمولاً هرم جمعیتی معکوس میشود یعنی بطور نسبی جمعیت کهن سالان بیش از جوانان است.  اما این به معنی پایان دنیا نیست زیرا اگر مانند مثال بالا میزان زادوولد 100 نفر بر روز بوده و ناگهان به 80 تقلیل پیدا کند برای برهه ای تفاوت وجود دارد ولی بلاخره ایندو مساوی شده و خروجی 80 و حالت پایا که نرمال میگوئیم برقرار میشود.  البته بعید است ولی اگر رشد منفی برای مدت مدید ادامه داشته باشد کشور نهایتاً از جمعیت خالی میشود.  اما آنچه فیلسوفان نظام در صدد آنند اینست که 100 را مثلاً 200 کنند که جمعیت جوان بطور نسبی افزایش یابد.  اما غافل از اینکه بعد یکی دو نسل، شرایط نرمال احراز شده و بجای 80 خروجی اینبار 160 خواهیم داشت.  اما اگر کشور یک رشد جمعیتی مثبت داشته باشد، که معمولاً هم همینطور است، سال بعد چشمه تولید جمعیت بجای 200 میشود 400 و سال بعدتر 800 و قس علیهذا.  طبعاً نسبت ها هم مرتباً خود را تصحیح کرده و کسر جامعه کهن سالان همان خواهد بود که اول بود.  فقط اتفاقی که می افتد جمعیت کل بطور تصاعدی افزایش می یابد!  فقط کافیست رشد جمعیت مثبت باشد که درحال حاضر برای کشور ما مثبت حدود 1% میباشد.  برخلاف دروغ هائی که میگویند، رشد جمعیت مثبت و جمعیت کشور با همین رشد در حال افزایش مداوم است.  آنچه منفی بوده آهنگ رشد جمعیت است که مثلاً چهل سال پیش رشد 3.6% بوده بعداً شده 3 و سپس 2 و اکنون 1% یعنی شدت افزایش کمتر شده ولی همچنان مثبت است و جمعیت رو به ازدیاد.

     تلاشی که فیلسوفان نظام بخرج میدهند برخلاف آنچه میپندارند کمکی به حل مسأله پیر شدن جامعه نکرده بلکه زهری است که با افزایش بی رویه جمعیت هرآنچه را هم که تاکنون در کشور سالم باقی مانده نابود خواهد کرد.  بر عمل اینان در این راستا جز خیانت و جز جنایت نام دیگری نمیتوان داد.  باضافه اینکه مطلقاً جبران پذیر نیست.  عجیب است که آنان که در سازمان آمار نشسته اند میبینند و دم بر نمیآورند!  اتفاقاً نکته جالب و مثبت در داشتن جامعه بزرگ از کهن سالان خود نشانه خوبی است که مردم به سن کهن سالی میرسند.  نمیدانیم این چه اشکالی دارد که بخاطر آن میخواهند کل کشور را نابود کنند- مثال بالون یادتان هست؟  در حالت ایده آل، هرم جمعیتی تقریباً استوانه ای شکل میشود، برخلاف گذشته های دور که هرم نوک تیزی بوده است.  رشد جمعیت صفر یا نزدیک به صفر بهترین حالت است و جمعیت دستکم در همین سطح فعلی پایدار مانده، شاید فرصتی برای اصلاح امور دست دهد.  همانطور که پیشتر اشاره شد هم اکنون نیز با اضافه جمعیت روبروئیم که ماوراء امکانات طبیعی کشور است.  

خلاصه آنکه، موضوع جمعیت موضوعی تخصصی است و این نیست که افراد نادان در سیاست گذاری آن دخالت کنند.  و بدتر آنکه سازمانهای تخصصی مربوطه کنار نشسته نظاره گر باشند.  در اصطلاحات "رشد" و "آهنگ رشد" سوء درک زیادی وجود دارد که رسانه ها در فهم آن کمک که نمیکنند هیچ، دامن هم میزنند.  قشر عاقل و خردگرای کشور باید پا به میدان گذاشته و جلوی فاجعه ای که در مسیر آن هستیم را بگیرند که هم الان هم دیر است.  در یک کلام، بهترین نقشه و مؤثرترین سیاستی که بخواهد کشور را برای همیشه از صحنه روزگار حذف کند همانا سیاست حاضر در موضوع جمعیت است.  

نظرات  (۷)

طرح تنظیم خانواده توطئه ای بود که باید خنثی شود. ابلهانی که شعار تنظیم خانواذه میدهند یکی نیست بگوید هر خانواده ای استطاعت خود را بهتر میداند ولذا یک خودتنظیمی اوتوماتیک در ساختار کائنات است که نیازی به این بحث ها ندارد. این بحث ها طراحی شده است برای کشورهایی مثل ایران که می خواهند با کاهش جمعیت آن راحت تر به منافع شیطانی خود در منطقه برسند ولی کور خوانده اند. همه مردم ما الحمدلله مثل نویسنده این نوشتار قلابی نیستند که از کسر هوش رنج ببرند.

 
 

 

 

پاسخ:
قضاوت درباره داوری شما بعهده خوانندگان است.  مطلب ما نیز درباره همین واقعیت بود که این امر تابع استطاعت مالی و فکری خانواده هاست.  میگوئید احتیاجی به این بحث ها ندارد، کدام بحث ها؟  بنظر میرسد مطلب را تا انتها نخوانده قضاوت کرده اید.  تنظیم خانواده در معنای کلی خود افزایش نفوس را نیز شامل میشود، آیا منظورتان طرح افزایش جمعیت است که منافع شیطانی منطقه را در آن دانسته اید؟  معلوم نیست روی سخن با کیست؟  در انتها توصیه میکنیم منبعد بجای احساساتی شدن و توسل به ناسزا، از عقل و نیروی استدلال استفاده کنید.  با سپاس از توجه.

حق با شماست نباید توهین میکردم. ولی مطلب شما هم پر از توهین و ناسزا ست و خود شما هم نوشتار پاکی ندارید و آلوده است به عقده های بسیار. به هر خال من به نوبه خودم اط شما معذرت میخواهم.

پاسخ:
ممنون.  یک وقت هست ما اسم خاصی میبریم و اسائه ادب میشود، بله این توهین تلقی میشود.  یک وقت یک عقیده ای را نقد میکنیم و میگوئیم خطاست و آنرا محکوم میکنیم، مثل اینکه بگوئیم فساد بد است.  این توهین نیست چون اشاره به شخص حقیقی خاص نیست.  هرکس حق دارد آنچه را خطا میبیند نقد کرده و دیگران را آگاه سازد.  این چه اشکالی دارد؟  شما و یا هر کس دیگر خوب است بحث علمی مورد اشاره را نقد و محکوم کنید و روی سخن با نظر باشد نه با شخص.  مثلاً بگوئید برخلاف گفته من، جمعیت در حال کاهش است و همه هم همین را میگویند و جار میزنند.  من میگویم غلط است و به مرکز آمار مراجعه کنید که رشد حدود 0.77 میباشد و مثبت است و تا 15 سال دیگر نیز همچنان مثبت برآورد میشود و با اجازه شما، جمعیت نه تنها کم نمیشود بلکه بطور صعودی همچنان افزایش می یابد!!   نرخ رشد منفی است و نه رشد!  شما لطفاً اعدادی که غلط بوده یا روش مورد استفاده اشتباه بوده را راهنمائی فرمائید که کجا اشتباه بوده تا در آینده درست بازتاب یابد یا بخواهید توضیح بیشتر داده شود.  روش را محل بحث قرار دهید و سخن خود را بگوئید و نگران از تبعات آن نباشید.  موفق باشید..
  • علی آذرفر
  • قبل از اینکه به رشد یا کاهش جمعیت بپردازیم آیا بهتر نیست ظرفیت جمعیت در کشور را بدانیم.  طبق برآوردهای جمعیت شناسی که در دهه پنجاه صورت گرفت اقلیم فعلی ایران توان نگهداری حداکثر سی میلیون نفر را در شرایط دنیای امروز دارد. مصرف آب به ازای نفر در سال بسیار بیشتر از زمانی است که یا استحمام نداشتند یا در خزینه شستشو می‌کردند و همینطور مصرف آب در پروسه طبخ و نظافت و غیره در جامعه شهر نشین کنونی. امروزه میبینیم که بر آورد سی میلیون چقدر صحیح بوده است. نتیجه را می توان دید. متوسط میزان بارش سالیانه، میزان تولید محصولات کشاورزی، احشام و سایر نیازهای هر فرد در سال را می توان برآورد کرد و ظرفیت جمعیت را تخمین زد.  کشور ما ظرفیت نگهداری جمعیت هشتاد میلیونی را ندارد. در چند دهه اخیر که جمعیت بیش از سی میلیون بود ببینید چگونه مراتع از بین رفته اند.  ناچارا بیش از میزان بارش از آب استفاده کرده ایم. سطح آبهای زیر زمینی بطور وحشتناک پایین رفته و هر سال پایین تر می‌رود. حتی با جمعیت کنونی بسرعت در حال کویر شدن هستیم. اگر بخواهیم کشوری آدم پرور داشته باشیم بایستی کارشناسان در زمینه چگونگی کاهش جمعیت طی چند‌دهه آینده فکر کنند.  بقدری تخریب انجام شده است که شاید به نقطه غیر قابل بازگشت رسیده باشیم. نادانی سنگی در چاه میاندازد که صدها دانا نمی توانند رفع اشتباه کنند. آینده ای بد در انتظار ماست. کسانی که از افزایش جمعیت صحبت می‌کنند نمی دادند که بر سر شاخی نشسته و بن را اره می‌کنند و انسان از این همه نادانی حیران می‌شود. نتیجه جلوی چشمانمان است و آنها نمی بینیم.  چه بر سرمان آورده اند؟

    پاسخ:
    ممنون از نظر مستدل جنابعالی.  ای کاش آنها که نادانسته و بر اثر هیاهو و احساسات بر طبل افزایش جمعیت میکوبند این نظر را خوانده و فهمیده باشند.  بقول شاعر: آنچه میگویم بقدر فهم توست/ مردم اندر حسرت فهم درست.  متاسفانه تا بوده و هست اکثریت اغلب تابع احساسات اند و کمتر تابع عقل و حساب و کتاب.  برایشان مثال میزنید و با هزار ترفند جمع و تفریق های ساده میآورید باز همان چیزی را که یکبار شنیده اند تکرار میکنند.  بدتر از بد قشر درس خوانده هستند که از دانش فقط به حفظیات پرداخته و روش استدلال و کاربرد منطق را به درستی در نیافته اند.  تعجبی هم ندارد زیرا وقتی دزدی و اختلاس در همه عرصه ها رایج و کیفیت از همه چیز رخت بربسته است چه انتظاری از دانش و فهم درست باید داشت.  اما آنها که باید بدانند متوجه این نکات هستند منتها همانطور که در مطالب قبلی نشان داده ام، با کنار هم قرار دادن همه اجزای این پازل بزرگ که امروز دست بگریبانیم، هیچ راه دیگری نیست جز قبول این حقیقت که اینها همه عامدانه است و نقشه بزرگی برای نابودی و یکسره بیابان کردن این کشور وجود دارد.  سر نخ در دست کیست خود قضاوت کنید.  دو چیز ناواگشتنی و غیر قابل بازگشت و اصلاح است: رشد تصاعدی جمعیت ماوراء منابع طبیعی کشور و دوم بیابان زائی کشور با تهی کردن منابع طبیعی آن.  امروز مدتهاست در بطن هردو فاجعه هستیم و مسئولین با تمام قوا آنرا ادامه میدهند.  آیا گوش شنوائی هست؟!

    درختى که تلخ ویرا سرشت 

    ………………………………

    نمیدانم چگونه به این باور رسیده ام که شماهم بر این اندیشه ایدکه براى بهسازى وبارورى و زنده نگهداشتن این درخت تنومند و کهن و مقدس میبایست آنرا هرس کرد و با آبیارى و کود دادن آنراتوانمندتر کرد گواه من نوشته هاى پسین شما -نه گزارش مقصر کیست- میباشد بیشتر نوشته هاى شما بسیار علمى و خردمندانه میباشد شاید بیشتر ما در چاه متروپل و حقوق آموزگاران وبازنشستگان و اقتصاد و خشکسالى و تورم و رکود وفرونشست زمین و هزاران ناهنجارى دیگر افتاده ایم وببیراهه میزنم و بجاى پرداختن به علتها به معلولها سرگرمیم واین همان چیزیست که اینها میخواهند این روزها و در پیرو ماجراهاى که میدانید شاهزاده سخنانى ابراز داشتند که چون  به ریشه زده بود مثل اینکه آب در لانه مورچگان بیافتد همه شان بتکاپو افتادن و دستشان وارو کردند از مایک پنس و مریم رجوى و شاهنشاه آریامهر شعله سعدى و فخر آورو افشارى و طبرزدى مهاجرانی  و توده اى ها و احزاب جموری خواه و دموکراتیک و شوراهاى که کل رؤسا و طرفدارانشان کمتر از اسامى تشکلاتشان میباشد از لانه بیرون ریخته و فرمایشات اربابانشان رااجراء میکنند بیایید از افلاطون و ارسطو و کانت و هگل …وتئورى بافى دست برداریم واز فضاى آکادمیک بیرون آمده و درمیان مردم برویم ودر درد و رنج آنها شریک باشیم 

    پاسخ:
    دوست عزیز، ضمن تشکر از نقد شما باید گفت مسائل اجتماعی و فرهنگی مسائلی چند وجهی هستند و هر وجه آگاهان خود را میطلبد.  تلاش ما در حد توان و دانش معطوف به بنیاد های فلسفی، فرهنگی و روشنگری در این زمینه هاست همانطور که خودتان نیز حدس زده اید.  بعلاوه، در زمینه های سیاسی و بویژه مسائل روز کارشناسان زیادی دست اندرکارند و مطالب را بخوبی در این حوزه انتشار میدهند که از پرداختن ما بی نیاز است.  اگر گاهی به متروپل یا محیط زیست و امثالهم اشاره میشود بیشتر بهانه ای است برای اینکه زیرساخت های معیوب فکری و فرهنگی پررنگ شده و جلب توجه نخبگان شده از معلول پی به علت برند.  گو اینکه برخی دیگر نیز هستند که ایراد گرفته میگویند ما همه اینها را که میگوئید میدانیم.  ولی ما معتقدیم بنیادهای فکری ما معیوب است و آنطور که باید و شاید هنوز جلب توجه این عزیزان را نکرده است.  بطور قطع و یقین حتی با انتصاب بهترین و با هوش ترین و آگاه ترین مسئولین در کشوری که زیر ساخت فکری توده های آن معیوب باشد توقع رستگاری نتوان داشت.  مگر در شرایطی این چنین، کلیت نظام تعلیم و تربیت بکلی نوسازی و دگرگون شده تا امید رستگاری باشد.  لابد اصلاحات مقطعی هم ممکنست مفید باشد اما نگرش ما نگاه به اعماق است که سرچشمه بدفهمی ها عیان گردد.  ضمن اینکه فارغ از هگل و افلاطون ممانعتی برای شراکت در آلام مردم نیست.  بامید نقدهای بیشتر شما.

    با بیشترین شرمسارى از اینکه در تایپ برخى کوتاهى دستورى و غیره رخ داده پوزش میخواهم

    "طبق برآوردهای جمعیت شناسی که در دهه پنجاه صورت گرفت اقلیم فعلی ایران توان نگهداری حداکثر سی میلیون نفر را در شرایط دنیای امروز دارد"

     

    اکنون به وضوح می بینیم که در این برآورد که با سوگیری صورت گرفته، خطای محاسباتی فاحشی وجود داشته است. چرا اصرار دارید ایران کم جمعیت باشد؟ آب به آسیاب کجا می ریزید؟

    پاسخ:
    صرف نظر از سوگیری، آب، آسیاب، و تلقی های شخصی، بفرمائید برآورد درست در دهه پنجاه چه بوده و اگر خطای محاسباتی داشت کجای آن بود و بجای آرزوها از واقعیت ها گزارش دهید.  طبعاً همه ما آرزو داریم جمعیت ما 2 میلیارد شود و از چین نیز جلو بزنیم و رکوردها را یکی پس از دیگری بشکنیم.  اما واقعیت ها چه میگویند؟  این مهم است.  این طرز گفتگو که بجای پاسخ مستدل، طرف را به بیگانگان و آب در آسیاب این و آن ریختن کند راه بجائی نمیبرد و دستکم روش ما در اینجا نیست.  شاید در مناظره های تلویزیونی برای پست و مقام گرفتن مناسب باشد که البته هیچگاه هیچ حقیقتی از دل آن بیرون نخواهد آمد.  کسی اصرار ندارد، اصرار در جای دیگریست.  مثلاً اگر دماسنج نشان از بالا رفتن دما دارد، بیهوده دماسنج یا شخص خواننده دماسنج را محکوم نکنید و بجای تئوری توطئه ببینید آیا واقعیتی در این مشکلات وجود دارد یا خیر.  گرم شدن تدریجی زمین و تبعات آنرا از چه میدانید؟  آیا آنهم ناشی از خطای محاسباتی است؟  اگر کسی در صدد بیان آن و رهنمود برای رفع آن برآمد در حال ریختن آب به آسیاب فلان و بهمان است؟! چرا نظریه خودتان را بطور مستدل رو نمیکنید؟ تا کی میخواهیم این رویه را دنبال کنیم و چشم برهم گذاشته و مرتب دیگرانی را که حقایق را پیش نظر میگذارند متهم و پیش خود محکوم کنیم؟  لطفاً کمی به اعداد و ارقام توجه کنید و پیش داوری ها را یکسره کنار گذارید.  اینگونه باد.

    کدام حقایق؟ جمعیت ایران باعث گرم شدن زمین شده؟! به اینها میگویید حقایق؟ شما کی دامسنج شده اید؟ چه کسی شما را متر کرده؟ این توهم ها شما را برحق نمیکند و دیگران را جاه طلب و طالب پست و مقام.

    شاید در دبیرستانی که درس می دهید با این سطح از استدلال های ضعیف دلبری کنید ولی آگاهان حواسشان جمع است.

    من هم اینجا دنبال متقاعد کردن شما نیستم. نظرم را به هر شیوه ای که خودم صلاح میدانم بیان میکنم برای اهلش. قرار هم نیست که از شیوه شما تبعیت کنم. از تهمت ها و افترا های شما هم باکی نیست. هرچه میخواهد دل تنگت بگو.

    پاسخ:
    اتفاقاً خوبست که دیگران گفتار شما را ببیند و خود داوری کنند.  بجای پاسخ به سوأل شیوه جدل پیش گرفته اید و گفته مرا هم تحریف میکنید. کجا گفتم که جمعیت ایران باعث گرمایش زمین است!؟  دبیرستان درس نمیدهم اما خوب میبود شما بفرمائید کجا تدریس میکنید یا اگر مایل باشید اسم و رسم خود را هم بنویسید.  کاش کمی هم دقت میکردید تا  در مطلب خود غلط نمی نوشتید.  اینهمه داد سخن دادید اما بالاخره معلوم نشد نظر شما چه بود و اشتباهات ما کجا بود؟  بارها از خواننده خواسته ایم اشتباهات ما را خاطر نشان کنند و یا هر نظری دارند بگویند صرفنظر از متقاعد شدن یا نشدن.  روی سخن همواره با مطلب باشد و نقد مستدل درباره مطلب و نه درباره نویسنده و به سخره گرفتن او و منحرف کردن بحث به مسائل خارج از موضوع.  موفق باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی