فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

نقش عادت در سرنوشت

سه شنبه, ۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۱ ب.ظ

نقش عادت در سرنوشت

    قبلاً درباره موضوع عادت و تکرار آن نوشته بودیم (99/4/24 و 99/7/26).  اما اینبار به نقش تعیین کننده آن در سرنوشت میپردازیم.  تصور بر این بوده که سرنوشت هریک از ما در لوح محفوظ حک شده و تغییر ناپذیر است.  با اینکه این تصور امروزه رایج نیست معهذا چیزی که اینبار باید اضافه کنیم نقش عادت در تبلور سرنوشت و بسا نقش آن در تغییرناپذیر ساختن آن است.   موضوع عادت بویژه برای جامعه ما و نقشی که در تصلب آلودگی های فکری بازی میکند از اهمیت ویژه ای برخوردار است.  

    عادت در همه جا و همه زمانها جاریست.  گویا در خاطرات برادران امیدوار خوانده بودیم که وقتی به محضر یکی از رؤسای قبایل آفریقا رفتند، رئیس قبیله در کاسه شربتی که به دو برادر تعارف کرده بودند تف انداخت.  البته آنها کاسه را لاجرعه سرکشیدند تا مبادا بی احترامی کرده باشند.  بعدها فهمیدند این "عادت" رئیس قبیله است که برای خوشآمد مهمانان ویژه، در کاسه تعارفی تف میاندازد.  بسیاری از عادت ها مثل این ممکنست پیش پا افتاده، مضحک، و بی خطر باشد و تبعات سنگینی در پی نداشته باشد.  اما بسیاری دیگر ممکنست متضمن خطرات، مرگ، و حتی نابودی فرهنگ یک ملت باشد.  عادات دیگری نیز هست که مفیدند مثل عادات در حفظ الصحه یا در رفتارها و امثالهم.  منتها تبعات منفی عادات بد بقدری سنگین و بقدری وخیم است که رویهمرفته میتوان عادت را پدیده ای منفی قلمداد کرد تا آنجا که میتواند تمدن های کهن را نابود سازد.  تأثیر اینگونه عادات در جماعات تشدید میشود چه برای فرد تنها و ایزوله خوب و بد بودن عادت اثری بر سرنوشت جامعه ندارد.  حماقت معمولاً مُسری است و در جمع ساخته و پرداخته میشود.

    امروزه بخشی از مشکلات جامعه ما از نوع فرهنگی است که وقتی شکافته شود تأثیر عادات در آن نمایان است.  بعنوان مثال یکی از آنها موضوع موی زن است که هرچند باید موضوعی محدود به آرایشگران باشد، متأسفانه در فرهنگ رسمی ما منجر به مقتول شدن جوانان زیادی شده است.  برای اینکه ثابت کنند دختر بیگناهی را بخاطر حجاب نکشته اند، هزاران پرسشگر و معترض را به گلوله بستند.  جنایتی که هرگز فراموش نخواهد شد.  صدمات جانی، مالی، و روانی بیشماری برجای گذاشته و اینترنت محدود شد.  این در حالیست که در ویترین نمایشی و تبلیغی خود میگویند "قتل یکی مثل قتل همه است"!  ببینیم ارزش واقعی این پدیده چقدر است و آیا تحمیل اینهمه هزینه بابت گناه یک تار مو صرف دارد یا خیر؟

   فرض کنید از فردا آیین جدیدی تأسیس شود که در آن پوشاندن موی سر مردان با روسری یا هر حجاب دیگر امری واجب الاطاعه مقرر گردیده است.  طبیعی است که ما آنرا باور نخواهیم کرد و اگر راست باشد در صحت عقل مؤسس فرقه شک خواهیم کرد.  حتی از دید استهزا هم نباشد، هرگز آنرا قبول نخواهیم کرد.  اما حیرت خواهید کرد بدانید چنین چیزی قرنهاست در هند واقعیت دارد و نزد آیین سیک، مردان از خردسالی موظف به پوشاندن موی سر هستند.  احتمالاً ممکنست بتصور خروج نوعی انرژی از سر باشد.  متشابهاً همین حیرت ممکنست نزد پیروان این فرقه بروز کند وقتی بشنوند که در کشور دیگری زنان باید موی خود را بپوشانند!  

   مجدد، فرض کنید فرقه دیگری تأسیس شده که در آن خروج از منزل با پای چپ ذنب لایغفر و مستحق کیفر است.  چون ابتدا باید پای راست را بیرون گذاشت.  هنگام ورود به خانه یا هر ساختمانی عمل عکس باید انجام شود و با پای چپ وارد شد.  با اینکه مسخره مینماید ولی باور کنید هیچ تفاوتی با موضوع روسری و موی زن ندارد.  باری، تصور کنید نهادی متشکل از انبوهی از نیروهای چماق بر دست برای نظارت بر قانون و پیگرد متخلفین ایجاد شده.  خواهی نخواهی بعد از چند نسل چنین رویه ای عادت ثانویه در افراد شده و خود بخود بدون نظارت قانون، آنرا رعایت میکنند.  چه خواهد شد اگر کسی ناغافل شبی با پای چپ از منزل بیرون رود و به عمد یا به سهو دچار تیر غیب گردیده کشته شود؟  چه اتفاقی خواهد افتاد متعاقباً دیگران منطق این رویه را زیر سوأل برده و به بحرانی بیانجامد؟  مسئول خسارات جانی و مالی وارده چه کسی خواهد بود؟  کسی که تخلف کرد؟ یا کسی که این قاعده را وضع کرد؟ یا عادت؟  شاید پاسخ  درست "عادت" باشد زیرا هرکسی آزاد است برای خود قاعده ای بدلخواه وضع کند و نیز او که پای چپ را اول گذاشت حق دارد کاری را که به کسی آزاری نمیرساند انجام دهد، هرچند قائون چیز دیگری بگوید.  لذا آنچه بصورت عادت درآمده و نیز آنها که آنرا تحمیل کرده اند در این ماجرا مقصرند.  بویژه اگر استمرار عادت در طی زمان شکلی قدسی بخود بگیرد توگوئی از آسمان فرو افتاده جای چون و چرا نیست.  حال آنکه امر قدسی باید در دلها باشد نه در کفش مردان و موی زنان.

   این موضوع موی زنان نیز از همین قسم است زیرا یک انسان با عقلی متعارف از خود میپرسد اگر از مو چیزی تراوش میکند چرا مردان نباید بپوشانند؟  یا اگر کشف حجاب باعث رذیلتی میشود چرا در هند نشده؟  البته اگر برای پیشینه این امر بعقب بازگردیم، ملاحظه میشود این نیز مانند بسیاری از آداب دیگر از یهود اقتباس شده است.  زنان ارتودکس یهودی نیز باید موی "خود" پوشیده دارند یعنی یا باید بپوشانند و یا بتراشند و ترک جمال کنند.  اما ترفند جالبی ابداع کرده اند که گذاشتن کلاه گیس است زیرا موی دیگری نمایان است نه موی خودشان.  ضمن اینکه اکثریت زنان در این امر آزادند که از خرد پیروی کنند.  موضوعی بدین سادگی را میشد بسیار پیش از اینکه به بحران بیانجامد و جان بسیاری را گرفته خسارات مادی و معنوی عظیم وارد سازد با خردورزی حل کرده و این دور باطل قطع شود.  لازمه آن حضور افراد با عقل متعارف در سطوح بالای تصمیم گیری است که شوربختانه در نبود آن در حال حاضر هر موضوع ساده و پیش پا افتاده ای بسادگی به معضلی حل ناشدنی میانجامد.  

    زنان امروز خواستار مالکیت تن خودشان اند که خواسته ایست کاملاً برحق.  سفسطه گران در پاسخ باین خواسته ممکنست بگویند زنان اگر بخواهند لخت شوند چه؟!  منطقی چنان سست و بی مایه که ارزش پاسخ ندارد.  اما مورد مشابه دیگر، ممنوعیت وسایل تنظیم خانواده و موارد خاص زنان است که خود جنایتی دیگر، هرچند خاموش است.  زنان و همسران آنان حق دارند که خود زمان فرزند آوری و تعداد آنها را تعیین کنند و دخالت حکومت امری بیشرمانه که نهایت سخافت خرد را میرساند.  چه بسیار نوزادان ناخواسته که ناشی از این سوء سیاست  در سطل زباله یافت میشود و مجرم اصلی، همان است که سایر قضایا را تحمیل کرده است.  روی دیگر همین ماجرا در تشویق به افزایش جمعیت البته جنایتی بمراتب عظیم تر است که قبلاً اشاره شد که در جهت نابودی عامدانه و ظاهراً برنامه ریزی شده کشور توسط نظام است.  طرح اهریمنی افزایش جمعیت حاصلی جز بیابانی تر کردن کشور و دامن زدن بیشتر به فقر و افزایش تنش و سیل مهاجرت به خارج کشور ندارد (1400/9/5).  متأسفانه آلوده شدن به مسائل روزمره، بسیاری را از درک اهمیت این نکته اخیر غافل کرده است و عدم طرح آن در رسانه ها و بحث توسط متخصصین امر وخامت آنرا در حال و آینده بیش از پیش افزایش داده و میدهد.

    سیاستگزاران نادان باید بپذیرند که شک حق طبیعی آدمیان است.  از قدیم گفته اند شک مقدمه یقین است.  تا شک گرائی نباشد دانشی ایجاد نخواهد شد.  مثلاً از یک پدیده بظاهر پیش پا افتاده که بکرل با آن روبرو شد خانم کوری شک کرده دست بقمار بزرگی زد.  چیزی را که معلوم نبود نتیجه ای دربر داشته باشد او بعنوان تز دکتری خود انتخاب کرد.  او از خود پرسید این امواج انرژی که از بطن مادّه بظاهر آرام بیرون میآید از کجاست؟!  نکند قانون بقای انرژی قابل نقض است؟  اگر ساده میگرفت و مانند توده عوام میگفت چیزهائی هست که ما نمیفهمیم و دلیل ندارد دنبال کنیم و چه بسا مصلحت نباشد، امروز راز رادیواکتیویته و متعاقباً انرژی هسته ای که از نان شب واجب تر است کشف نمیشد.  این شک در سایر امور نیز جاری و ساری است و یکی از دلایل عقب نگاهداشتن ملل خاورمیانه در کلیه شئون زندگی، عادت دادن مردم به پرهیز از شک گرائی است.  درست است که شک گرائی در حوزه علم و فن آوری مفید است لیکن تسری آن به حوزه ایدئولوژی دینی، خطر از دست رفتن زمام امور از دست کنترل کنندگان مغزهای مردم را در پی خواهد داشت.  

   دلایل اینهمه فساد و خِردگریزی چیست؟  نه پای چپ و راست گذاشتن است و نه موی زنان و نه هیچکدام که در تبلیغات میگویند.  اُم الفساد همانا استبداد است.  برای نمونه ببینید چه بر سر اقلیت مسلمان اُیغور درآورده اند.  برادر بزرگتر، در چین، سعی بلیغ دارد که هویت فرهنگی و دینی آنان را تغییر داده و از آنها "شهروند خوب" بسازد.  در نظامات دیکتاتوری، این یعنی کسی که سرش در کار خود باشد و همرنگ جماعتی که برادر بزرگ میخواهد باشد.  و عجیب است که در این راه آنچه ما فکر میکردیم نسل ها باید بگذرد صحیح نیست بلکه آنها این تربیت را طی فقط یک نسل میسر میسازند.  بچه ها را از والدین گرفته در کمپ های "بازآموزی" تحت شستشوی مغزی قرار داده بکلی از پیشینه فرهنگی خود تهی میکنند.  فیلم هائی که از بچه ها بدست والدین پناهنده در ترکیه رسیده حاکی از یکسره عوض شدن روحیه کودکان است.  بنظر میرسد با وجود استبداد هر عادتی را بتوان سریعاً جا انداخت و راندمان آن در مورد کودکان بیش از بزرگسالان است.  اما عجیب تر از عجیب آنکه، نظامی که برای یک تار مو اینچنین آشفته شده دین را در خطر میبیند، غیرتش در قبال تغییر هویت میلیونها برادران همدین خود بجوش نمی آید و مصلحت را در تقیه میبیند!   استمرار دیکتاتوری ها علیرغم ناخوشنودی توده ها، در کنترل سرمایه های ملی است که در کشورهای خاور نزدیک عمدتاً منابع نفت و گاز و پتروشیمی و صد البته سایر منایع معدنی است.  عایدات مزبور در خدمت بقای سیستم است و نه بقای ملت.  

خلاصه آنکه، با وجود عادات نیک، معهذا تبعات نوع بدش چنان مخرب است که شاید بتوان مدعی شد که عادت از خصیصه های بد است.  عادت ها در طی زمان شکل میگیرد و سیستم های تمامیت خواه، شکل دلخواه خودشان را تحمیل میکنند.  تبلیغات از جمله سلاح های نرم در دیکتاتوری هاست و در کنار قطع ارتباطات وسیله ایست برای شکل دادن عادت ها.  خوشبختانه، جلوگیری از نشر آگاهی بیش از هر زمان دیگری مشکل شده و لذا تغییر عادت ها میسر است.  با همه زیانهائی که ذکر شد، آیا زمان آن نرسیده که عادت ها را کنار گذاشته از خِرد پیروی کنیم؟  آیا وقت آن نیست که سرنوشت خود را به عادت هائی که تاکنون موجب درجا زدن در جهل و فلاکت بوده گره نزنیم؟  

  • مرتضی قریب

تکرار

جمعیت

سرنوشت

عادت

نظرات  (۲)

مسئله این است که حاکمیت تنها به فکر بقاست و هیج مسئله ای برایش محلی از اعراب ندارد نه موی زن و نه حتی تغییر هیج عادتی 

اینجا هم مسئله موی زن نیست و انها خوب میدانند که اگر یک مورد را کوتاه بیایند به ناچار سلسه وار در مسیر تن دادن به دیگر خواسته ها قرار می گیرند 

مسئله دوم این است که اینها جز اقلیت دگم و بسته هیچ طرفداری ندارند و برای خوشایند این اقلیت تمام قد در مقابل مخالفین می ایستند مثل برخورد شدید با سپیده رشنو برای خوشایند طرفداران 

سرور گرامی : حقه مهر بر آن نام نشان است که بود برای چندمین بار مردم بخیابان بریزند و از کشته ها پشته ها شود پیروزی مردم در این گونه مبارزات همان اندازه است که همه سکه ها خط و یا شیر شود هنگامیکه همه چیز آماده برای چیرگی مردم می‌باشد آمریکا و جهانخواران دیگر با خون جوانان ما داد و ستد می‌کنند این روزها برخی مزدوران چنین وانمود می‌کنند که بدون داشتن سازمان و مرکزیت توانمند و رهبری می‌توان پیروز شد آن یکی میگفت که رهبر در خیابان‌ها سر بلند خواهد کرد هزار بار دیگر اگربا این اندیشه فریبنده مردم بخیابانها بریزند آش همانست و کاسه همان اکنون فرهنگ و عادتهای نهادینه شده بیش از هزار ساله را هم به آن بیافزائید از اینکه دانش و قلمتان را اینهمه در روشن کردن اندیشه های مردم بکار میگیرید شما را ستایش می‌کنم و امیدوارم با کوشش بیشتر این راه را تا پیروزی ادامه دهید 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی