فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

بحران انرژی و تغییر رویکردها

جمعه, ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۲۰ ق.ظ

بحران انرژی و تغییر رویکردها

    یکی از دوستان در بخش نظرات توصیه کردند که این بار گزارشی درباره سنجش اقتصادی، اجتماعی, فرهنگی، و حقوقی و مقایسه کشور ما با دیگر کشورها برای پیش و بعد از انقلاب با ذکر آمار و ارقام تهیه و ارائه شود.  با اینکه نگارنده متخصص هیچیک از موارد یاد شده نیست با این وجود، در حد توانائی سعی خواهد شد به بحران های مزبور بویژه بحران انرژی و تبعات آن که این روزها گریبان ما و دیگران را گرفته اشاره شود.  لذا به نکاتی چند، فهرست وار اشاره میشود:

1- در این بررسی به آمار و ارقام، که معمولاً درباره کشورهای نرمال کاربرد دارد، نیاز نیست.  اتفاقاً مشکلات ما بقدری روشن و بدیهی است که برای تحلیل وضعیت چندان نیازی به اعداد دقیق نیست.  یکی از معیارهای مقایسه، مسأله مهاجرت هاست.  هم اکنون بیش از 6 یا 7 میلیون ایرانی خارج از وطن ساکن هستند که به دلایل مختلف مجبور به ترک دیار شده اند و اکثریت قریب باتفاق بعد از انقلاب 57 خارج شده اند.  اینکه چرا چنین حجم بزرگی علیرغم میل باطنی مجبور به مهاجرت شده اند خود پاسخ بسیاری از مسائل است.  موضوع فرار مغزها نیز برای همه روشن است اما یک مطالعه دقیق و تفصیلی که درباره دانشجویان شاغل تحصیل در خارج کشور اخیراً صورت گرفته است نشان داده که تا پیش از انقلاب 57 بیش از 90 درصد دانشجویان پس از فارغ التحصیلی به کشور باز میگشتند حال آنکه بعداً این رویه کاملاً معکوس گردیده بیش از 90 درصد باز نمیگردند.  بعلاوه، اگر شرایط از لحاظ مالی مهیا باشد اکثریت مردم با هر تفکر سیاسی مایل به فرار از کشور هستند به همان دلایلی که فرزندان و نزدیکان هیئت حاکمه به بهانه تحصیل یا تجارت، زندگی در خارج از کشور را بر بازگشت ترجیح داده اند.  آیا همین چند جمله در این یک بند، خود برای هرگونه داوری و نتیجه گیری کفایت نمیکند؟

2- مدتهاست سیاستگزارن مملکت دم از گستردگی ذخایر انرژی فسیلی زده آنرا ابزاری برای کنترل غرب میدانند.  بویژه که برای زمستان سخت امسال در اروپا اشک شوق ریختند.  اما مانند بسیاری از ادعاها همه چیز معکوس از آب درآمد.   کسی که میخواهد ادعای بزرگی کند پیش بینی های علمی را میکند مبادا که شرمنده و درمانده شود.  اما در عمل، نه معلومات مهم است و نه از شرمندگی باک دارند.  اصولاً افراد فرهیخته به لاف و گزافه نمیپردازند و راه تشخیص فرد جاهل از عالم همین است.  حتی افراد عادی هم بدون داشتن اطلاعات فنی و آمار و ارقام نیک میدانستند که عدم سرمایه گذاری برای چاه های نفت و گاز و صرفاً پرداختن به استخراج و فروش به ثمن بخس و عدم توسعه متناسب با افزایش جمعیت، چنین روزگاری را در پی خواهد داشت و بدتر از این را هم باید انتظار داشت.  اروپائیان فاقد گاز بلافاصله بعد از تشخیص تبعات بحران سیاسی با روسیه، بدون سروصدا و بی رجزخوانی فعالانه بدنبال تمهیدات جایگزین رفتند و زمستان سخت را در آرامش سپری کرده و میکنند اما مردمی که روی دریائی از نفت و گاز نشسته اند قربانی سیاست های غلط  در صف طولانی خرید بخاری نفتی سرما را تحمل کرده امید دارند شاید به نوبت خرید یک چراغ نفتی نایل شوند.

3- گویا ساده ترین اصول بقای مادّه-انرژی در این نظام ناشناخته است.  آیا به دلیل ایدئولوژی ضدیت با مادّه است؟ بعید است زیرا در عمل آنچه میگذرد و دیده میشود سیاستی جز مادّه گرائی صِرف نیست.  تنها دلیل آن بنظر میرسد عدم پایبندی به برنامه های میان مدت و بلند مدت است که خود نشأت گرفته از نبود حس وطن خواهی و میهن دوستی است.  در شرایطی که مدارس روستاها و شهرستانها در نبود وسایل استاندارد گرمایشی دچار آتشسوزی شده جان معلم و شاگرد را میگیرد، تجهیز مدارس و بیمارستان ها و خانه سازی های انبوه در کشورهائی خاص برای گروه هائی خاص چه معنا میدهد؟  جز اینست که وطن برای آن مسئولین جای دیگریست؟  که "حب الوطن من الایمان" نیز همین دلالت را دارد که وطن مألوف در اولویت نخست قرار گیرد که میگیرد.  پس نتیجه میشود بودجه لازم برای سرمایه گذاری های داخل کشور راهی جای دیگری شده است.  صدالبته با داشتن بودجه اضافی، رسیدگی به سایر اقوام و ملل قطعاً کار پسندیده ایست ولی موکول است ابتدا به رفع مشکلات برای مردمی که پولش از جیب آنان صرف میشود و بعد هم با کسب اجازه از ایشان.  اینکه اصول ساده بقا شناخته شده یا نه کافیست به نظر یکی از کارشناسان حوزه نفت و گاز توجه کنیم که میگوید میزان هدر رفت در شبکه توزیع گاز باضافه سوزاندن در مشعل ها بدلیل فقدان تکنولوژی روز، مجموعاً باندازه نصف مصرف کل کشور ترکیه است!  شاید هم به اصول مزبور وقوف باشد اما دلیلی برای خرج اضافی برای جائی که بدان تعلق ندارند نمیبینند.  که اگر چنین باشد، شدیداً باید نگران تسری این واقعیت بر خروج مستمر ثروت و نقود از کشور بود.

4- توجه حاضر فعلاً بر بحران گاز متمرکز است حال آنکه بحران بزرگتر و بمراتب وخیمتر در حوزه آب و بطورکلی حوزه محیط زیست است.  خوانندگانی که علاقمند به مقایسه انواع منابع انرژی در کشور هستند میتواند مشروح آنرا در اولین مطلب این وبگاه ملاحظه فرمایند (31/5/1394).  قوانین بقا در مورد آب حیاتی تر است چه بدون نفت و گاز بالاخره اساس حیات ادامه داشته و ادامه خواهد یافت اما بدون آب امکان ندارد.  قابل باور نیست که مطلبی بدین بداهت برای حاکمیت جنین مجهول باشد چه اینکه در صحن مجلس برای تصویب یک پروژه ابتدا بدنبال تشخیص و تأمین منابع مالی آن هستند و اگر بودجه اجازه ندهد، پروژه تصویب نمیشود.  بنظر میرسد تنها چیزی که باعث میشود چشم بر همه حقایق بسته شود همانا ایدئولوژی است.  به اینجا که میرسد، وقتی صحبت از مبارک بودن افزایش جمعیت میشود و اینکه هر که دندان دهد نان دهد، دیگر کسی جرأت نمیکند بپرسد منابع پشتیبان این جمعیت افزوده از کجاست؟  آیا گاز برای نیروگاه و صنایع و مصارف خانگی جمعیت افزوده هست؟  که اگر هست آیا استخراج و شبکه توزیع متناسب با افزایش مصرف افزایش می یابد؟  ممکنست منابع گاز فعلاً بطور نظری برای سال هائی کفایت کند اما منابع آب چطور؟  آیا میتوان میزان نزولات را افزایش داد؟  قطعاً خیر.  اقلیم چطور آیا میتوان اقلیم را تغییر داد؟  قطعاً خیر.  پیشتر نشان دادیم که با توجه به موقعیت سرزمینی، جمعیت انسانی بهره بردار از آب نمیتواند از حدود 30 یا 40 میلیون تجاوز کند.  بالاخره اگر قرار باشد زاینده رود و سایر رودخانه ها آب دائمی داشته باشند و دریاچه ها خشکیده و بدون آب نباشند و حیات زیست پایدار برای سایر آفریدگان که آنها هم حق حیات دارند مهیا باشد واقعیت در همین حد و حدود است.  تصور برخی مسئولین بر این بوده و متأسفانه هنوز هست که گویا آبهای جاری تماماً برای مصرف ماست و نه تنها این بلکه با همین تفکر آبهای زیرزمینی فسیل شده را نیز تماماً خارج کرده خرج کرده اند!  برسر محیط زیست چه میآید؟  لابد مهم نیست چون محیط زیست امریست لوکس ساخته و پرداخته کشورهای غربی.  محیط زیست به کنار، جمعیت انسانی و صنایع مصرف کننده آب چطور؟  گویا در تصور و تخیل هیئت حاکمه کوچکترین ایده ای درباره تبعات این نوع نگرش وجود ندارد و منتظر میمانند تا اگر مشکلی بروز کند آنگاه در صدد چاره جوئی برآیند که البته تاکنون نتایج اینگونه چاره جوئی ها هم کاملاً عیان است. 

5- در شرایطی که منابع محدود برای جمعیت فعلی نیز تکافو نمیکند، کوبیدن بر طبل افزایش جمعیت و محدود کردن اقدامات تنظیم خانواده چه معنا میدهد؟  آیا دستورالعملی برای یک خودکشی جمعیست؟  شاید مقرر است این گفته رجل سیاسی به منصه ظهور برسد که گفته بود شهروند خوب با یک لُنگ و یک تکه نان خشک میسازد؟!  طبعاً بشرطی که از بی آبی و تشنگی نمرده باشد.  گویا فهم عدد و رقم برای تصمیم گیران مشکل است.  وقتی از بیان عددی دلخواه بین 1000 تا 1100 قاصر و در 3 بار تلاش ناموفق اند چگونه انتظار باید داشت دنیای غامض پر از عدد و رقم را اداره کنند؟  برای آب بالاخره نزولات جوی کم و بیش ادامه خواهد یافت اما خالی کردن نفت و گاز برای خرج های بیهوده و بی نصیب گذاشتن نسل های آتی چطور؟  با وجودی که با روی کار آمدن حکومتی خردمند برخی مشکلات قابل حل خواهد شد ولی مقوله جمعیت از آن دست نیست و ارثیه ایست ماندنی و غیر قابل گریز.  بعلاوه، با توجه به محدودیت کره زمین، کنترل جمعیت نباید فقط به حوزه ملی محدود شود بلکه در سطح جهانی نیز توجه لازم باید مبذول و در این مورد تفکر موازی را مجری داشت.  مشکلات ما روز به روز بسمت گلوبال شدن پیش میرود که مترو سوارن درک بهتری دارند.  در مترو جا برای نشستن نیست و ایستاده اید.  در ایستگاه بعدی جمعیت زیاد بداخل هجوم آورده و شما را هم خواهی نخواهی هُل داده همه را تنگ هم میکند.  نمیتوانید بگوئید اینجا که ایستاده بودم فضای خصوصی من بوده جائی برای نفس کشیدن نمانده.  زیرا جمعیت انبوه فضای خصوصی نمیشناسد.  همچنین است احوالات کشورهای اروپائی که با رشد جمعیتی نزدیک صفر رفاهی قابل قبول برای خود ایجاد کرده اند.  اما نهایتاً فشار جمعیت جهان و سرریز آن بالاخره مرزها را درنوردیده دامنگیر آنان نیز شده و جائی را در امان نخواهد گذاشت.  در معنا، این سیاره روز به روز کوچکتر شده و به دهکده جهانی شباهت بیشتری می یابد.  برای چند سال شاهد بودیم چگونه آمازون، ریه زمین، در دستان فردی جاهل در رأس مملکت در حال پاک تراشی بود تا گوشت بیشتری بفروشد.  تصورش مشکل نیست که اگر او خودکامه ای مادام العمر میبود چه بر سر بزرگترین جنگل بارانی دنیا میآورد.  پس نباید ناامید شده دست از تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن نیروهای خردگرا برای تصحیح امور جهان برداشت.  بلکه اصلاً خود باید مبتکر حرکت جدید شده و دنباله روی را کنار گذاشت.  انفعال یعنی بازگذاشتن دست نیروهای شرّ برای ویرانی هرچه بیشتر.

6- خروجی نیروگاه های فسیلی و آلایندگی آن چیز جدیدی نیست.  بدترین آلودگی مربوط به سوزاندن ذغال سنگ است که با تکنولوژی های معمول، دود خروجی در چند مرحله تصفیه میشود که مهمترین آن در یک سیستم الکتروستاتیک با باردار کردن ذرات خاکستر صورت گرفته همه را قبل از ورود به دودکش ته نشست داده آلودگی در خروج از دودکش را به حداقل میرساند.  چگونه است که هنوز نیروگاه های فسیلی با این معضل که راه حل شناخته شده دارد درگیرند؟  پاسخ اینست که این اقدامات مانند سایر اقدامات رفاهی هزینه بر است و بودجه ای که قانوناً باید تخصیص یابد در جای دیگری مذکور در بندهای قبلی صرف شده و میشود.  گویا تنها چیزی که اهمیت ندارد وجود خودِ شهروند است.  تبعات آلودگی هوا و هزینه های ایجاد شده چه از بابت مرگ یا درمان بیماری ها بمراتب بیش از سرمایه گذاری معقول برای پاکی هواست.  لازم به ذکر است که این مورد جدای از گازهای گلخانه ای است که در هرحال از همه نیروگاه های فسیلی متصاعد و گرمتر شدن کره زمین را در پی دارد.  بار دیگر به اهمیت تلاش فعالانه در سطح جهانی میرسیم که همه، صرفنظر از ملیت، بطور مسئولانه پیگیر کاهش گازهای گلخانه ای باشیم.  در کشورهای خاورمیانه اولین و ساده ترین راه، رفع مسأله سوزاندن بی دریغ گازهای سرچاه در مشعل هاست که حل آن سود دوگانه دارد.

7- پرسش مهمی که بدنبال نکات پیشین طرح میشود اینست که با فرض اینکه غرب اصلاً وجود نمیداشت و دریافت تکنولوژی از او نیز ممکن نمیبود، چگونه ما و سایر نواحی خاورمیانه برای حل مشکلات خود بدین سطح از تکنولوژی حاضر نایل میشدیم؟   باحتمال زیاد سطح فن آوری از همان حدود قرون ماضی تجاوز نمیکرد.  امروزه هم اگر تلاشی صورت میگیرد، در نهایت امر الگو برداری از غرب است.  منحنی رشد فن آوری را که نگاه کنیم حرکت شتابدار آن از حدود 200 یا 300 سال پیش در غرب آغاز میشود.  پیش از آن، منحنی مزبور تقریباً افقی بوده و تغییر زیادی مشاهده نمیشود.  لذا اروپا حدود هزار سال گرفتار جمودی بوده که ما نیز بسیار طولانی تر از او دچارش بودیم.  علت یابی عمیق تر ما را به موضوع "ایدئولوژی" میکشاند که در بند 4 تلویحاً اشاره شد.  چشم و گوش اروپا زمانی باز شد که تفکر منفعلانه را کنار گذاشت.  این فکر که اوضاع ما از پیش مقدّر است و هرگونه تلاش ذی مدخل نبوده و تغییری در آنچه باید باشد نمیدهد کنار رفت.  تغییر رویکرد از نخبگان آغاز شد که اکتشافات در نجوم و فیزیک باعث تکان دادن مغزها شد.  البته اصلاح در ساختار دین و ظهور پروستانیسم نیز این رویه را تقویت کرده انسان را واداشت بخود اندیشد و از قیود پیشین رها شود.  نقد را رها کردن و بدنبال نسیه رفتن تبعاتی را بدنبال آورد که ما را تا به امروز گرفتار ساخته است.  نه اینکه ما خود خواسته و آگاهانه بدنبال نسیه رفتیم بلکه دکانی باز شد که نفع خود را در درجا زدن میدید که تنها سرمایه تجار آن نه کار کردن بلکه حرف زدن بوده است.  ظریفی میگفت ما خودمان خواستیم که اینطور باشد، ولی نگفت این ما چه کسانی بودند.  اما برای اینکه این تجارت علی الدوام استمرار داشته باشد طبعاً مخاطبان آنرا در شرایطی باید نگاه داشت که همواره به متاع آنان نیازمند باشند.  و این ربطی به کوچکی مغز ندارد که حجم و ظرفیت مغز انسان شرق و غرب نمیشناسد.

8- اکنون در دورانی هستیم که تکنولوژی بصورت تصاعدی رشد میکند، و بتبع آن رویکرد انسان نیز نسبت بگذشته تغییر یافته است.  در گذشته زندگی بسیار سخت بود.  آب آشامیدنی می بایست از چشه یا چاهی دوردست به محل زندگی حمل میشد و تازه معلوم نبود حامل بیماری باشد یا نباشد.  سرپناه مثل امروز ایزوله نبود و در تابستان بسیار گرم و در زمستان غیر قابل تحمل بود.  نه آب گرمی برای شستشو وجود داشت و نه خورد و خوراک مناسبی برقرار بود.  کار کردن هم عمدتاً یدی بود که باعث فرسایش تن و کوتاهی عمر میشد اگر که زودتر بر اثر انواع عفونت ها نمی مردند.  در این ادوارِ سخت بود که آرزوی بشر در رهائی از سختی زندگی بصورت بهشت تبلور یافت.  جائی که جاودانه زندگی راحت برقرار باشد و آنچه که دیده و دوست دارد آنجا باشد.  در جامعه ای که نه کتاب بود نه کتابخانه طبعاً در بهشت موعود او نیز چنین خبری نبود.  در جامعه ای با سطح فرهنگی بالاتر، بهشت محل اجتماع روان های پاک بود که از همنشینی یکدیگر لذت برند.  اما امروز به یُمن تکنولوژی، بشر توانائی ساخت بهشت را در همینجا دارد که در بسیاری جاها عملاً پیاده شده و رفاه بهشت موعود اصلاً قابل قیاس با این بهشت نیست.  طبعاً در چنین جوامعی مردم کمتر بفکر آن بهشتِ دیگر می افتند.  پدیده بهشت و تفکر آن در جائی رونق میگیرد و خریدار دارد که جامعه زیر یوغ یک حاکمیت مستبد نکبت بار در حال جان کندن باشد.  لذا وقتی ایدئولوژی های آخرت محور رأس امور باشند، طبعاً برای استمرار حاکمیت خود لازمست بازار بهشت و تقاضا برای آن را گرم نگاه دارند.  چگونه ممکن است؟ عمدتاً با رواج فقر و خرافات و سرکوب هرگونه پرسشگری میسر است.  چه اگر جامعه بفهمد که خود قادر است زندگی توأم با خوشی را در همین مدت عمر خود مهیا کند بازار خرافات کساد و تُجار آن ورشکسته میگردند.   وجود یک شرایط نرمال و آزادی های طبیعی مانع از تجارتی بنام دین است.   بنابراین علیرغم حضور استعدادهای درخشان، شاید علت یا یکی از علل عقب ماندگی در تولید دانش و فن آوری همانا استمرار خرافات تحت هر نام و نشان است. 

9- امروزه، برخلاف گذشته، نگاه داشتن جامعه در بی خبری بسیار مشکل شده و حتی با بستن رسانه های آزاد و کانال های ارتباطی، مردم کم و بیش از آنچه در داخل و در خارج میگذرد با خبر میشوند.   وجود سیستم های اطلاع رسانی متنوع، بستن کامل فضای خبری را مشکل اگر نه غیر ممکن میسازد.   پرسش اصلی که مطرح میشود همینجاست که در حالیکه نظام خود با هزینه ای هنگفت از جیب شهروندان شبکه تبلیغاتی عریض و طویل خود را در سطح دنیا گسترده، فلسفه مخالفت با سایر رسانه های عالم چیست؟  مگر ریگی در کفش است؟  میگویند دنیا دروغ میگوید.  چه بهتر، چون مردمِ با هوش که راست شما و دروغ آنها را با هم مقایسه میکنند با اعتماد بیشتری خبرهای داخلی را به گوش جان میشنوند.  که این خود بهترین تبلیغ است.  کسی که متاع خوبی داشته باشد مردم بهترین مُبلغ اند.  اما ممکن است علت دیگری هم باشد و آن اصل طبیعی کنش و واکنش است.  با تمام تلاش هائی که برای پیشگیری از واکنش جامعه، حقایق وارونه جلوه داده شود، معهذا چیزی پنهان نمیماند بویژه که اکنون همه با گوشی های همراه نوعی خبرنگارند و اخبار شنیداری و تصویری بسرعت نور منتشر میشود.  بحرانی که در چند ماه اخیر ایجاد کرده و در نوع خود بینظیر است همگان را در بهت و حیرت فروبرده که چگونه ممکنست کودکی را کشت، پدرش را مفلوج کرد، مادرش را از کار بیکار و خانواده های وابسته را با تهدید و ارعاب به سکوت وادار کرده، سنگ قبرها را شکسته و مردگان را عذاب داد!  چشم مردم را در خیابان برای تمرین تیراندازی هدف قرار داده و با زدن در خال پاداش گرفت. این خط زنجیر که در عددی بزرگ ضرب میشود، نه تنها افکار عمومی کشور بلکه دنیا را متأثر و سوگوار ساخته است.  این کنش های جنون آمیز قطعاً واکنشی متناسب با آن را در پی خواهد داشت که هرچند با قساوت بیشتری ممکنست موقتاً آرام گیرد اما هیچگاه فراموش نشده در موقع خود سر باز میکند.  در جهان، اصل عمل و عکس العمل قانون اساسی طبیعت است و کسانی که این درس را نیاموخته باشند، بهای گزافی برایش خواهند پرداخت.  دنیا از همه لحاظ در حال تغییر است، حتی زنان ماسائی در یکی از قبایل آفریقا نیز آنرا فهمیده اند!

10- حال که بدینجا رسیدیم پرسش میشود مگر حقیقت چه اشکالی دارد که این اندازه با نشر آن مخالفت میشود؟  اگر حقیقتی وجود داشته باشد اصلاً چه نیازی به تبلیغات و پروپاگان دارد؟  این دشمنی ها از کجا سرچشمه میگیرد؟  باید گفت که علم و ایدئولوژی هردو مدعی حقایق هستند و هردو میگویند آنچه ما میگوئیم درست است.  اما یک تفاوت بنیادی وجود دارد.  حقایق علمی بر مبنای تجربه و مستندات است و نه گفته این یا آن شخص.  ایده های آن همراه با زمان و دقیق تر شدن ابزارها صیقل میخورد و شفاف تر میشود.  همه آزادند در مورد صحت و سقم این ایده ها گفتگو کرده نظرات خود را در مجلات علمی منتشر کنند.  زمانی هم که مشخص شود ایده ای درست نبوده به اشتباه آن اذعان خواهد شد و حتی اگر وارد کتابهای درسی هم شده باشد در آن تجدید نظر میشود.  کسی بابت آن مجازات نمیشود.  در حالیکه هیچیک از اینها درباره ایدئولوژی صدق نمیکند.  در ایدئولوژی مرغ یک پا دارد و اگر دنیا متفقاً بگوید فلان ایده درست نیست مورد قبول واقع نشده بلکه ممکنست دست به هر جنایتی زده شود تا غلط خود را نپذیرفته و بگویند فلان ایده کاملاً درست است.  بجای اینکه بحث و تبادل نظر با نظر مخالف باشد خود او را محو میکنند.  نظام های ایدئولوژیک بجای آنکه مطلب را بررسی مجدد کنند در عوض، دنیا را دشمن میخوانند و به مردم خود القا میکنند که دنیا به پیشرفت های برق آسای ما حسادت میورزد.  این چنین است که از یک نظام ایدئولوژیک هیچگاه انتظار بیان حقیقت را نمیتوان داشت.  به زیور فساد هم اگر آراسته شود که نور علی نور است. 

11- بالاخره با بازگشت به مسأله اصلی یعنی بحران انرژی، به آنچه باید پرداخته میشد میپردازیم.  فقدان برنامه برای تولید انرژی از باد و خورشید و پس انداز کردن انرژی های فسیلی برای نسل های آتی یکی از ناکارآمدی های مهم است.  نفت و گاز اگر هم استخراج میشود دستکم پول آن در صندوقی برای نسل های آتی ذخیره شود یا اگر هم ذخیره نمیشود اینگونه بنام کمک به دوستان اما به کام خواص به هبا و هدر نرود.  جای بسی افسوس در قیاس با کشور نروژ است که حدود 2 تریلیون دلار برای آینده خود ذخیره داشته و سرمایه گذاری های مفید انجام داده و همه را هم از همان باصطلاح آب باریکه نفت شمال داشته است.  جای تعجب هم ندارد زیرا مادام که کشور توسط مردم خودش اداره شود جز این هم انتظاری نیست.  سوی دیگر ماجرا، خوردن حق آیندگانی است که هنوز به دنیا نیستند و بدتر از بد، علاوه بر آن، خوردن حق مردم حاضر است به بهانه اینکه حاکمیت آنرا حق خودش میداند!  اداره بهینه کشور و منابع آن باید چنان باشد که علاوه بر تأمین رفاه جمعیت حاضر، آینده و آیندگان نیز مد نظر قرار داده و در یک هماهنگی جهانی این سیاره زیبا برای بعدی ها هم حفظ شود.  

12- سخن آخر اینکه، تشویق به خردگرائی که در این سلسله مقالات دیده میشود تقابلی با معنویت ندارد.  چه اینکه عده ای عقل گرائی را مختص غرب تصور کرده و لذا آنرا غرب زدگی تلقی کرده و بلافاصله ضدیت با معنویت را از آن استنباط میکنند.  حال انکه بسیار پیشتر، کیش نیاکان ما در این سرزمین همواره مشوق خرد همراه با راستی و درستی بوده است.  حتی اگر چنین هم نمیبود، هر روش یا هر چیزی را که درست است به بهانه اینکه دیگری آنرا بکار گرفته نمیبایست کنار گذاشته و اقتباس نکرد.  بعلاوه، معنویت لزوماً ربطی به ایدئولوژی از هر نوع آن ندارد.  چه بسا معنویت در نزد بسیاری بدون وابستگی به ادیان رسمی وجود داشته و دارد.  معنویت و دین دو موجود مستقل اند که گاهی به موازات هم و گاهی در تقابل هم قرار میگیرند.  نکته آخر اینکه گاهی برخی فلاسفه غربی به ضدیت با خردگرائی دامن زده و مثلاً میگویند "فرهنگ غربی بیش از آنکه با طبیعت بسازد و مدارا کند به نبرد با آن برخاسته و ترجیح میدهد به عطش دانش خویش دامن زند و طبیعت را بمثابه مجموعه بینهایتی از اتم ها زیر سلطه خویش گیرد".  حال آنکه دخل و تصرف در طبیعت، طبعاً عوارضی دارد که اتفاقاً این خودِ عقل است و تنها عقل است که میتواند "بی عقلی" های عقل را جبران کند.

نتیجه آنکه، بحران انرژی نیز یکی از بیشمار بحران هائی است که ناشی از رفتار ما با طبیعت است.  برخورد درست با این بحران ها نیازمند تغییر رویکرد ماست.  این تغییر رویکرد را در مواضع زیر میتوان خلاصه کرد:

1- قبول اصل محدودیت کره زمین و محدودیت همه منابع آن.

2- عدم انفعال در جریانات ملی و بین المللی و اتکا به نیروی خود.

3- تشریک مساعی در اصلاح ساختارهای موجود و قبول اینکه هیچ چیزی حرف آخر نیست.

4- خردگرائی و اتکا به یافته های عینی خود و پرهیز از زودباوری و پیش داوری.

5- برسمیت شناختن شایستگی ها فارغ از تعلقات ظاهری.

  • مرتضی قریب

نظرات  (۱)

جناب دکتر قریب :امروز بر سر ما چه آمده أست از در و دیوار بدبختى و نکبت و دروغ وریا وجنگ و کشتار و فساد و…آوار شده پیشوایان مذهبى وکارگزاران رژیم و نیروهاى سرکوبگر ببینید چه میکنند جا دارد با اشک و خون این شعرفریاد حسرت پروین اعتصامى رابارها و بارهااز اول تا به آخربخوانیم  بحران انرژى و تغیر رویکردها از آنجائیکه به گونه اى روان و روشن و با آوردن آمار نوشته شده بسیار سودمند میباشد وکا شکى نمونه هاى بیشترى میاوردید میدانید دانش آمار گرد آورى آگاهیها و داده ها وبرابر نهادن و سنجش آنها و سرانجام آگاهى از دست آوردها و پیشرفت و یا پس رفت  پدیده هامیباشد مانند اینکه در آئین پادشاهى پهلوى هیچکس یک تلفن همراه نداشت امروز پنجاه ملیون تلفن همراه داریم این افزایش ملیون در سدیست دو دیگر شماره دریاچه هاى خشک شده افزایشى سد برابرى سه دیگر فرار مغزها وفرهیختگان و سرمایه با افزایشى ده هزار در سدى زباله دزدى و فساد و شمار گان

زندانیان و ناپاکى هوا ولیست بوم ایران و افزایش جمعیت و بدارآویختگان و …که مگو و مپرس اگر همه نو آوریهاى ابزار و دگرگونیهاى حکومتها و آیین هاى سیاسى نتواند کمکى به بهزیستى و آرامش و خوشبختى و فقر زدائى بکند پس چه سودى داردبهتر است بگفته روسو برگردیم به زندگانى پیش ازمدنیت 

فریاد که از شش جهتم راه بستند.  این طایفه کز کشته ستانند غرامت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی