فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

هنر پیشرفت

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۲۲ ب.ظ

هُنر پیشرفت

    طی یکی دو مطلب پیشین دو نگاه متفاوت به شیوه زندگی مطرح شد.   یک نگاه بر مبنای "پویائی" و دایر بر پیشرفت در زندگی که البته نگاه رایج هم هست.  و نگاه دیگر که "ایستائی" را طبیعی قلمداد کرده و مخالف هرگونه تغییر بوده موافق محافظه کاری و پافشاری برای حفظ وضع موجود است. 

    چرا پیشرفت مُد غالب است؟  زیرا انسان دارای عقلی است، بمرتب بیش از سایر حیوانات، و باعتبار تفکر، طبیعتاً و در درجه نخست مایل به تسهیل در زیست خود است.  تمدن به معنای اعم کلمه حاصل این گرایش است.  در درجه دوم و در مرحله ای فراتر تر از زندگی مادّی، تفکرات او حوزه نظر را نیز بوجود میآورد اعم از متافیزیک، هنر، شعر، و ادبیات که بنوعی، چاشنی زندگی مادّی که زیست بیولوژیک او باشد تلقی میشود. 

    در مراحل اولیه شکل گیری تمدن، در حوزه نظر "قانون" ابداع میشود که به همزیستی انسانها در کنار هم نظم میبخشد.  شکل های ابتدائی آن قواعدی شفاهی بوده که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل میشده که سنت ها را بوجود آورده، بعدها با ابداع خط مکتوب شده و بطور نمونه قانون حمورابی شکل گرفته است.  جنگ اقوام با یکدیگر و شکست یا پیروزی های متعاقب آن فشار سنگینی بر دوش پادشاهان میگذاشته است.  از اینرو شدیداً مشتاق بودند که پیش از هرگونه درگیری تبعات آنرا بدانند.  شاید این یکی از دلایل مهم بوجود آمدن سلسله پیامبران باشد.  کتاب عهد عتیق پر است از نمونه های فراوان از کسانی موسوم به "نبی" که کارشان پیشگوئی و خبر از آینده بوده و خریدار شان همین پادشاهان و رؤسای قبایل بوده اند.  یکی از مراکز تجمع آنان ناحیه بین النهرین تا حوالی مدیترانه بوده است.  در یونان، معبد دلفی مشهورترین جایگاه پیشگوی زمانه بوده که انتظار نمیرفت بدون پیشکش هدیه ای گران قیمت، اسرار آینده را بروز دهد. 

    اما این هنر پیشگوئی به دایره پادشاهان و رؤسای قبایل محدود نماند و جاذبه و گیرائی آن به مردم عادی نیز تسری پیدا کرده و از میان خیل عظیم نبی ها کسانی برخاستند که ضمن خبر از آینده، مردم را با بشارت و انذار به کارهای خوب دعوت و از کارهای شرّ برحذر میداشتند.  این گروه خاص مدعی ارتباط با عالم غیب، هسته اولیه پیامبران سامی که شهرت عالمگیر پیدا کردند را تشکیل میداد.  تعداد دیگری خارج از اقوام سامی و بدون ادعای ارتباط با عالم بالا، دعوت به نیکوکاری و التزام به خرد را توصیه کردند که نزد مردم به حکیم یا فیلسوف شهرت یافتند.  این دسته اخیر از زور و اجبار برای به کرسی نشاندن افکاری که توصیه میکردند استفاده نمیکردند و توجه آنها به ماورالطبیعه کمتر بود.

   مختصر آنکه، پس از دوران توجه به ارباب انواع، متعاقباً در دوران متافیزیک ایدئولوژی دینی مُد غالب در تمدن های شهری شده و نحوه زندگی و به تبع آن، چگونگی پیشرفت در زندگی را تحت تأثیر قرار داد.  ایدئولوژی دینی که ظاهراً بر مبانی نظری میبایست متمرکز باشد بزودی دریافت که بقای آن در خطر خواهد بود مگر آنکه شمول خود را بر دایره مادّیات نیز گسترش دهد.  حُسن این اتفاق آن خواهد بود که کنترل مریدان میسر میگردد.  که اگر آزادی انتخاب باشد چه بسا فرد در طی زمان به شیوه های بهتری در راه و رسم زندگی رجوع کند که مخالف یا خارج از تعلیمات ارائه شده باشد.  اینجاست که برای پیشگیری از این احتمالات ناخواسته، بایدها و نبایدها مقرر و مجازات برای عدول از آنها تجویز میگردد.  شاید راه بهتر برای اینکه فرد به این ورطه خطرناک حتی نزدیک هم نشود، مرزبندی برای خطوط فکریست تا اینکه افکار فرد از خطوط مزبور فراتر نرود.  یک نام مقدس برای جلب وفاداری فرد برای ماندن در داخل این خطوط، "ایمان" است. 

   این در حالیست که در حوزه امور عینی نیازی به ایمان نیست.  از کاربران مهندسی یا فیزیک هیچگاه تقاضای ایمان نمیشود زیرا برخلاف حوزه نظر، سروکار با دنیای عینی است و خوب و بد هر چیز و راستی و درستی آن از نتایج آن دیده میشود.  منتها در حوزه نظر و در مسائل ایدئولوژیک میتوان انواع گوناگون نظراتی ارائه کرد فارغ از ارتباط با امور عینی و همگی هم متضاد با هم.  بعلاوه، چون ایدئولوژی در زمان منجمد میشود، اگر هم در بدو کار اثرات مثبتی میتوانست داشته باشد تدریجاً در طی زمان کار کرد خود را از دست میدهد.  ارتباط با پیشرفت از اینجا آغاز میشود چه اینکه مسیر طبیعی زندگی خواهی نخواهی رو به جلوست.  چه چیزی بالقوه ترمز آن است؟ ایدئولوژی های منجمد در تاریخ که مطابقت خود را با زمانه از دست داده است.  کنجکاوی انسان منجر به تفکر است و حاصل تفکر در محیط عینی قدمی به پیش است و مجموعه این قدم ها را میتوان پیشرفت نامید که خاصیت هم افزائی دارد.  این در حالیست که محصول تفکرات در حوزه نظر، ایدئولوژی است که میتواند گاه پیشبرنده و گاه پسبرنده باشد زیرا با امور عینی سروکار ندارد.  لذا ایدئولوژی منجمد در تاریخ مرتباً از مطابقت با زمانه عقب میماند و تعارضات آن با زندگی واقعی مرتباً بیشتر و بیشتر میشود.  لذا اگر ایدئولوژی خود را با مقتضیات زمانه تطبیق ندهد مبدل به شیوه "ایستا" شده محکوم به فراموشی است.  ایدئولوژی دینی نیز از همین قسم است.  در واقع، شیوه "ایستا" خود پیشرفتی بوده که در برهه ای از زمان متوقف شده چه اگر تغییر یا پیشرفتی وجود نمیداشت زندگی اصولاً در همان بدو ظهور خود متوقف شده به جائی نمیرسید.  ضمناً حکایت جامعه ای که بزور در حالت ایستا نگاهداشته شده باشد، حکایت فنری است که حالت طبیعی آن انبساط است اما با فشار در حالت تنش نگاهداشته شده باشد.  حفظ وضعیت چنین جامعه ای نیازمند اِعمال زور و فشار دائم است تا آن را همچنان بسته نگاهدارد.  طبعاً چنین وضعیتی پایدار نخواهد ماند زیرا نیازمند هزینه و صرف انرژی بی پایان است!

   بنابراین، پیشرفت معلول تفکر و کنجکاوی بشر است.  اما این کنجکاوی یک امر دلبخواهی نبوده بلکه امریست غریزی شبیه غرایز سایر حیوانات که ما را از آن گریزی نیست.  بعبارت دیگر، اگر این غریزه نباشد انسان بودن نوع ما زیر سوأل خواهد رفت.  لذا چون غریزه کنجکاوی وجود دارد پس بدنبال آن "پیشرفت" خود بخود خواهد آمد و از آن چاره ای نیست.  در اینجا ممکنست ایراد گرفته بگویند پس حساب آنها که در قلب جنگلهای بکر زندگی کرده در شرایطی ابتدائی میزیند چه؟  مگر پیشرفت شامل حال آنها نمیشود؟  شاید یک پاسخ این باشد که پیشرفت شامل آنها نیز هست منتها با یک ضرباهنگ بسیار آهسته و بطئی.  آینده را نمیدانیم، شاید اگر به حال خود گذاشته شوند آنها نیز همین مسیر ما را طی کنند.  همینقدر که توانسته اند آتش درست کنند و سرپناهی برای خود بسازند خود نوعی پیشرفت است. 

    نکته مهمی که وجود دارد این است که درک فواید مادّی، آنی و بلافاصله است.  یعنی هر آدمی، هرقدر هم سنتی و وابسته به قرون ماضی باشد هر قدر هم که تابع متافیزیک و حتی ماورالطبیعه باشد مفید بودن رفاهیات عینی را بلافاصله درک میکند.  مثلاً با دیدن تلفن هوشمند و کارآئی آن، بلافاصله عاشق داشتن آن و بلکه آخرین مدل آن که هنوز در کشور سازنده توزیع نشده میشود!  حال آنکه همین شخص میتواند ساعتها با شما بحث کرده شما را قانع سازد که چگونه شیر درنده از پرچم خارج شده و آدم بی ایمان را خورده بجای نخستین بازمیگردد.  چرا؟  زیرا امور عینی، حسّی و واقعی است ولی در حوزه نظر چنین نبوده و هر کس میتواند از ظن خود چیزی بگوید مغایر با دیگری یا حتی مغایر با امور حسّی.

    چگونه است که در خصوص امور مادّی و مسائل و مشکلات عینی به جستجوی راه حل های جدید و بسا ابتکاری میپردازیم اما در حوزه امور نظر و مسائل عقیدتی همچنان به دستورالعمل های کهنه قرون ماضی چسبیده و به جستجوی راه حل های جدید نمیپردازیم؟! اینهمه تضاد و تباین از کجاست؟  ذهنی که در امور مادّی پویاست چرا همان ذهن در امور نظری ناگاه در گِل میماند؟   پاسخ این مُعما همانست که در سطور بالا گفتیم یعنی عینی بودن سوژه ها در حوزه مادّی و غیر عینی بودن در حوزه نظر.  مشکل زمانی ظاهر میشود که ایندو مخلوط شوند.

   در اینجا با مُعمای جدیدی روبرو میشویم.  چگونه است که مردم سنتی و اصولگرا که شیفته روش زندگی در 1400 سال پیش اند همان شیوه را در پیش نمیگیرند و در عوض بنظر میرسد در استفاده از رفاهیات معاصر گوی سبقت از همه ربوده اند؟  در انتخاب آخرین مدل اشیاء دنیای مادّی، چنانچه وُسع مالی اجازه دهد، هیچ تردیدی بخود راه نمیدهند.   ممکن است گفته شود همه جای دنیا همینطور است.  خیر، تا آنجا که میدانیم، فرقه ای مسیحی و قدیمی موسوم به "مردمان آمیش" در بخشی از ایالت پنسیلوانیای آمریکا زندگی میکنند که آنها نیز اصولگرا بوده منتها پندار و کردار (نظر و عمل) آنها یکیست.  اینان مردمانی صدیق، شریف، و قابل احترام اند که مطابق عقاید خود بهمان شیوه دوران مسیح زندگی کرده از استفاده از دستآوردهای جدید اجتناب میورزند.  خوب یا بد، تحجر آنان قابل احترام است چون حرف و عمل آنها یکیست.  اما اصولگرائی آنانی که هم خر را میخواهند هم خُرما را، تحجری عوام فریبانه است زیرا حرف و عمل آنها یکی نیست و اصولگراهائی بدلی هستند که نام "اصولگرا" را صرفاً به نیت دیگری یدک میکشند.

    گفتیم که ایدئولوژی معمولاً از زمانه عقب میماند ولی جالب است بدانیم که این شامل علوم هم میشود!   مثلاً زمانی هیئت بطلمیوسی مدتهای مدید اوج دانش زمانه درباره آسمان بود.  منتها چون نتوانست خود را با شواهد جدید تطبیق دهد جای خود را به هیئت جدید داد که این روند مرتب در کار است و عقب ماندگی مرتب جبران میشود.   حال آنکه سرشت ایدئولوژی، بویژه دینی، چنان است که فاقد این قابلیت است که اگر میداشت خود بخود وارد طبقه بندی علوم میشد.  مثلاً عقیده ادیان همچنان همان افلاک سبعه و گنبد های بلورین هیئت بطلمیوسی است که اوج دانش زمانه خود بوده است.  آنچه هم درباره اقتصاد و سایر امور هست همانا بازتاب روال معمول در جامعه زمان خود بوده است. 

    شاید سرچشمه این توهمات اعتقاد به ناهمگونی زمان و مکان است.  یعنی زمانها یا مکان های خاص در دوران کهن وجود داشته است.  حال آنکه عقل متعارف بنا را بر یکنواختی زمان میگذارد یعنی اینطور نیست که مثلاً دورانی بوده که خداوند به کره زمین توجه داشته و فرمایشاتی داشته و حجت را تمام کرده و دیگر کاری ندارد.  یا بُرهه ای بوده که آدمها میتوانستند با عالم ماوراء ارتباط داشته و اکنون ارتباط قطع است.  برخلاف تصور سنتی، حیات انسان روی زمین دستکم به بیش از 2 میلیون سال میرسد که بتدریج راه تکامل را پیموده و اینکه فقط در برهه ای 2 یا 3 هزار ساله مورد عنایت ذات احدیت بوده باشد برای عقل متعارف قابل قبول نیست.  چنانچه حشو و زوائد زدوده شود، گوهر ادیان همانا اخلاق است که کانت نیز بر آن تأکید داشته و او نیز در اثبات دین از راه عقل به نتیجه نرسیده اخلاق را اساس قرار داد.  اما اخلاق بسیار پیش از ظهور هر یک از ادیان بطور طبیعی در نهاد انسان موجود بوده و نقش اصلی انبیا تأکید مؤکد آن بوده است.   لذا آنچه امروز لازمست بر آن تأکید شود همچنان همان اخلاق است که آموزش درست آن از دوران کودکی میتواند آنرا در نهاد افراد نهادینه سازد. 

    بالاخره پیشرفت خوبست یا بد؟  چه باید کرد؟  قبلاً دیدیم که پیشرفت مانند هر امری عوارضی دارد لذا رویه "پیشرفت به هر قیمتی" مردود است.  پس ضربآهنگ پیشرفت باید چنان باشد که تبعات منفی آن قابل هضم در طبیعت باشد.  بطور نمونه، گردشگران که در گذشته ها به ساحل دریای خزر میرفتند با بی توجهی ناشی از عدم آگاهی، زباله و ضایعات خود را همانجا کنار دریا میریختند.  معهذا با جمعیت کم گردشگران، طبیعت و دریا با خودپالائی آلودگی ها را هضم کرده آسیبی به محیط وارد نمیشد.  اما امروزه با تراکم جمعیتی که ایجاد شده، حجم این ضایعات و زباله ها بیش از قدرت هضم طبیعت شده و تجمع آلودگی مرتباً بالا میرود.  اینجاست که علم و تکنیک باید به کمک گرفته شود تا زباله ها را فراوری و بی خطر ساخت.  موضوع افزایش گاز کربنیک و بحران گرمایش زمین نیز از همین مقوله عدم تطابق نرخ هاست.  پیشرفت اگر هنری داشته باشد در استمداد از هوش انسان است که اولاً خطر را درک کرده و ثانیاً اقدام به پیشگیری کند و ثالثاً برای تبعات بوجود آمده و رفع خطر آنچه موجود است اقدام اصلاحی کند.  موضوع برقی کردن وسایل نقلیه در همین ارتباط است. 

خلاصه آنکه، کنجکاوی که در سرشت آدمی است پیشرفت را گریزناپذیر میسازد.  بعلاوه، پیشرفت در سایه حاکمیت ایدئولوژی، بویژه دینی، میسر نیست.  هر پیشرفتی عوارضی دارد و اگر هنری باشد باید فواید آنرا بیشینه و زیانهای آنرا کمینه کرد.  نه تنها پیشرفت به هر قیمتی جایز نیست بلکه اصولاً نرخ بالای رشد که موجب تبعات منفی بر زیستکره شود نیز مذموم است.  هنر پیشرفت در اتخاذ یک "رشد پایدار" در اقتصاد است حتی اگر اندک باشد.  البته پیشرفت در علوم و فن آوری هرقدر هم سریع و با نرخ فزاینده باشد مطلوب است و جای نگرانی ندارد.  زیرا آنچه زیان آور و جای نگرانی دارد رشد سریع جمعیت جهان است که به تبع آن رشد سریع در اقتصاد را میطلبد که معمولاً با عوارض منفی برای زیستکره همراه است.  زمین و منابع آن محدود است.  هوائی که تنفس میکنیم و آب دریاها و اقیانوس ها همه از مشاعات کره زمین است که بیش از سایر بخش ها در معرض خطر بوده و کشوری که رشد بالای اقتصادی را حق خود بداند میتواند ناخواسته به این بخش ها آسیب رسانده حقوق سایرین را تضییع سازد.  وفاق بین المللی در سایه سازمان ملل (و نه دول) متحد لازمه یک پیشرفت متوازن برای همه است که البته بدون آزادی و امنیت میسر نخواهد بود.

نظرات  (۵)

به توضیح بیشتر نیاز دارد. 

استاد گرامى (هنر پیشرفت)راباید چند بار خواندودرژرفاى آن اندیشه کرد که چگونه میتوان مردم رااز زندان یکسو نگرى رهانید باور من اینست شما جستارهایتان را بیشتر براى دانش آموختگان و فرهیختگان مینویسید واین جستارها از آنجائیکه گستره دانش شما بسیار است بربان ساده وروشن میباشد بدان سان که براى همه گروهها آموزنده است میدانید که دشمنان مردم بر خر مراد سوارنا وهر چه میخواهند میگویند ومیکنند بگفته خداوندگارزبان پارسى زیان کسان ازپى سود خویش بجویند دین اندر آرند پیش واین شمائید که میبایست روش خود را دیگر گون کرده وبه آئین و زبان آنها آشنا شده وبگوئید و بنویسید شاید کارآمدتر باشد نموده اى میاورم اینهمه شما در باره آفات افزایش گروه مردم،نابودى زیست بوم،خشک شدن دریاچه ها،آلودى هوا ،خشکسالى،فرونشست زمین نبود آب براى کشاورزى و خوراک…مینویسیدبازهم کسى از سردمداران   میگوید ایران میتواند براى دومیایارد نَفَر آب فراهم کند دیگرى میگوید ایران کنجایش أن را دارد که براى یکسد و هشتاد ملیون کس   زندگانى با رفاه وآرامش وآسایش بسازددوستى که شما هم میشناسد براین باور است (که مسموم شدن دختران مدارس  بزرگىمائى و دروع گویى دشمنان است وکافیست گوگلرا سرچ کنید خواهید دید که اینکار پیشینه بسیار دارد وبا روان و پریود آنها پیوند دارد ویا میگوید امید بزندگى در ایران از همه بالاتر است  )باید به او گفت کمى هم در همان گوگل جستجو کند تا با آسانى ببینید که ایران از جنبه امید بزندگى،فلاکت ،خشکسالى، کمبود آب ،فرو نشست زمین ، خشک شدن دریاچه ها ، فساد، فرار مغزها و سرمایه،ترافیک ، آلودگى هوا…در کجا ایستاده است گوگل اگر در چهار  چند باورها وإیدئیولوژى ایشان باشد خوب و میتوان به آن.   کرد وگرنه گزارشهاى آن همه نادرست و کار دشمنان است( ایران پیشرفته ترین وآزادترین و بهترین کشور روى زمنین است) اینگونه گزاره ها نه بار منطقى دارد ونه بار دانشى تنها بار سیاسى دارد که آنهم ابشخورش هویداست کجاست اینان تنها با پروپاگاندا ودروغ وزور زنده هستند وبس دشمنان اینان این را دانسته اند وباهمین روش با آنها بمبارزة برخواسته اند که بسیار برنده تر است

جناب دکتر قریب نمیدانم اگر یکنفر درخیابان جلو شمارا بگیردوبپرسد راه برون رفت از وضع موجود چیست چه پاسخى دارید ؟

سرزمین هرز *

نادرى دیگر نمیاید امید    کاشکى اسکندرى پیدا شود

 این بیت از شعر شاعر توانا اخوان ثالث است که از مخالفین وروشنفکران پهلوى دوم بوده اگرچه بعقیده من او بهیچوجه نه روشنفکر بوده ونه سیاستمدار آگاه منظورم اینست که ببینید آنکس که به ایدئولوژى معتقد است وبداند که بداند همین میشودکه شده واى بر ماکه جهالت چه بر سر ما آورد

همانطوری که گفتم توضیحات بیشری نیاز دارد. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی