فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

حکومت آرمانی -5

پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ۰۸:۴۸ ق.ظ

حکومت آرمانی -5

   اکنون به ایدئولوژی که اولین عامل مهم در ممانعت از شکل گیری حکومت آرمانی است میپردازیم.  ایدئولوژی، اعم از دینی و غیردینی، مجموعه ای از آموزه های ثابت است که شاید در ابتدای ظهور خود برای جامعه هدف در روزگار خودش مفید بوده باشد.  منتها به دلائل واضح هیچ نوع ایدئولوژی نمیتواند پاسخگوی نیاز جامعه در طول همه زمانها باشد.  به  دلیل حقایق زیر:

    اول اینکه آموزه های اصلی ایدئولوژی لایتغیر (استاتیک) است- شاید همین یک دلیل کافی باشد!  دوم اینکه نحوه زیست انسان امریست تابع زمان (دینامیک) چه اگر اینگونه نبود کماکان باید در عصر حجر میزیستیم.  وسائل زندگی و کیفیت و کمیّت نیازهای مادّی انسان در طی زمانها متوالیاً و مرتباً ارتقاء یافته و کماکان ارتقاء خواهد یافت.  سوم اینکه درک انسان نسبت به جهانِ پیرامونِ خود، پابه پای تغییر سطح زندگی که در سایه علوم و فنون ارتقاء یافته، عوض شده و خواهد شد.  این تغییرات در جهت هم افزائی و تکامل است.  کما اینکه تلقی ما از زمینِ زیرِ پا تا بلندای آسمان نسبت به آنچه هزار سال پیش فکر میکردیم پیشرفت های شگرفی کرده به حقیقت هستی بسی نزدیکتر شده است.  و بالاخره چهارم اینکه، فلسفه وجودی حکومت، همانطور که در اولین بخش تأکید شد، برای تمشیت امور انسان در همین دنیا و برای همین دنیاست و نه دنیای مردگان و نه هیچ دنیای دیگری!   وجود حکومت و روال آن باید مطابق روح زمانه خود باشد.  بعبارت دیگر نحوه اداره امور جامعه نباید تابع آموزه های ناقص و معیوب قبایل بدَوی و نه حتی حکومت حمورابی، متمدن ترین در نوع خود، در چند هزار سال پیش باشد.

    از مجموع احتجاجات فوق و با یک حساب سرانگشتی معلوم میشود که ایدئولوژی، بویژه نوع دینی آن، مطلقاً نمیتواند اساس یک حکومت باشد، حتی معمولی چه رسد به حکومت آرمانی.  میگویند پس تکلیف امثال این نظام های دینی که در عمل موجودند چیست؟  تنها دلیل وجودی آنها تحمیل است و بس!  یعنی امثال این نوع حکومت ها بصورت نرمال و بدون سرکوب محال است وجود داشته باشند.  تاریخ مصادیق فراوانی از این دست دارد.  مثال مکانیکی آن شبیه هرمی است، که بر خلاف معمول، از نوک روی زمین باشد و برای برپا نگاهداشتن آن و جلوگیری از افتادن باید مرتباً انرژی صرف شود.  نظام دینی که در حال حاضر شاهد آن هستیم از همین قسم است که تلفات بصورت هزینه های انسانی، مادّی و معنوی سرسام آور فقط صرف ممانعت از سقوط آن است و بس.  اینجا دیگر اصل فدای فرع نیست، فدای هیچ و پوچ است!

    تجربه تاریخی درباره حکومت های ایدئولوژیک نشان داده که حتی اگر در ابتدای شکل گیری خود برای مدتی به آرمان خود وفادار بوده اند، بعداً دچار دگردیسی شده معمولاً به یک نظام  دزدسالار متحول شده اند.  بویژه در نوع دینی آن که در ابتدای امر، معنویت سرلوحه کارها بوده بزودی به ضد آن بدل شده گوی سبقت از همه ماتریالیست ها می رباید.  هرچند، برای عوام فریبی مجبور است پوسته نازک معنویت پوشالی خود را در ظاهر حفظ کند حتی اگر با فساد و جنایت همراه باشد.

    ایدئولوژی چه نقشی در رفتار مستبد دارد؟  نقش آن ایجاد اطمینان خاطر در اوست که کارهائی که مرتکب میشود تصور کند همه درست است.  اگر ایدئولوژی غیر دینی میبود شاید عذاب وجدان گریبان گیر مستبد میشد، اما در نوع دینی چنان آسودگی خاطری به مستبد دست میدهد که با کمال قوت قلب به جنایات نامحدود خود ادامه میدهد.  شاید این بزرگترین نقطه ضعف ایدئولوژی های دینی باشد که فرد را وامیدارد جنایات خود را خدمت تصور کرده هیچگاه از خواب غفلت بیدار نشود!  مستبد خود را قانون و قانون را خود میپندارد.  اینگونه است که فرمان آتش باختیار به اعوان و انصار خود داده دست آنها را چه در قتل بیگناهان و چه در دزدی و اختلاس های نجومی باز میگذارد که آنها نیز در ارتکاب هر جنایتی به پشتیبانی او مستظهر باشند.  اتلاف ثروت کشور در همین راستا معنا پیدا میکند.  مستبد ثروت مردم را به عوضِ صرفِ حفاظت از آنها، هزینه طیف رنگارنگی از نیروهای خودش میکند تا با سرکوب همان مردم، حکومت او و خانواده اش استمرار یابد. 

    بعلاوه، کار حکومت های ایدئولوژیک جز با تبلیغات دروغ پیش نمیرود که برای تبلیغ مرام خود به هر چیزی میآویزند تا آنجا که یک نظام دینی حتی از دعوت ستاره فیلم های آنچنانی برای تبلیغ معنویات خود رویگردان نباشد!

خلاصه اینکه، ایدئولوژی نمیتواند مبنای یک حکومت آرمانی باشد هرچند دادِ سخن از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی دهد.

نظرات  (۳)

جناب استاد گرامی میدانیددرانقلاب مشروطه آیت الله فضل الله نوری ودارودسته چماق دارش با شعارهای وادیناووااسلاما ومادین نبی خواهیم مشروطه نمی خواهیم        ما چایو پلوخواهیم مشروطه نمخواهیم دربرابر مشروطه خواهان ایستادندوچنین بود که درصدر مشروطه دوگروه شریعت خواه افراطی و ‌شریعت خواه معتدل تشکیل گردیدواز ترکیب همین دو گروه بود که مدرس بیرون آمده و ‌فرمود ‌دیانت ما عین سیاست ما وسیاست ما عین دیانت ما واکنون با گذشت بیش از سدوده سال از مشروطه وانتشار بعضی مدارک ومستندات دولتین معظمتین انگلیس وروسیه وپژوهشهای آکادمیک میگویند که «سیدن سندین» یکی روسی و ‌دیگری فراماسون انگلیسی بوده واین باور خود منست که با خواندن بیشترکتابهای آن دوره میگویم اگر چه گامهای بسیار بلندی درروشنگری ‌و مدرناسیون وفرهنگ مردم بر داشته شد هیچ سخنی از آزادی و ‌برابری اقتصادی ‌و عدالت نبود ‌نتیجه همان شد که امروز میبینید رنجهائی که با شیخ صفی الدن اردبیلی آغاز شد با تلاش وکوششهای سیدروح الله خمینی ببار نشست ماازبرون درشده مغرور صدفریب       ناخودآگاه درون پرده چه تدبیر میکنند؟!

  • احمد سامعی
  • جناب دکتر پنج مقاله آخرین شما را خواندم میگویم هر چه در مورد ایدئولوژی وآفات آن بنویسید کم است بعقیده من یکی از آفات و بلایای بزرگ ایدئولوژی طی تاریخ جنگ‌های بیشمار بوده که جان انسان‌های بسیاری راگرفته وکشورها و تمدن‌های فراوانی را نابود کرده همین حالا ببینید که چگونه مسلمانان در افغانستان و...ویهودیان ومسلمانان بجان هم افتاده اند

    پنج مقاله واپسین شما که پیوندی اندامی بهم دارند ‌چه اندازه فشرده وکوتاه ورسا بود ازاینکه این همه درد مردم دارید از یکسوی رنجتان می‌دهد واز سوی دیگر جایگاه استادی ودانش وخرد شما ازسوی دیگرنمیگزارد سنجه هایتان به خرافه وافسانه وپریشان گوئی آغشته گردد تاهمینجا باید سپاسگزار شما باشیم که اینچنین باور واندیشه خردمندانه دارید

    شما دریکی از نوشته هایتان آورده ایدکه هر چیز درهر آن دگرگون میشود بنابراین فرهنگ و همه دانش‌های انسانی وابسته بویژه فرمانروائی کردن زیر رسوخ وواکنشهای چیزهامیباشد این کنشها وواکنشها درزمانی دراز رخ می‌دهد باری روشن است که دگر گونیهای ابزاری بسیار تند میباشد ولی در گستره فرهنگی چنین نیست وپیچده تراست پرسش اینجاست که آدمی در شتاب بخشیدن ویا کند کردن این دگرگونی‌ها می‌تواند دست یازد آیا این دگرگونی‌ها همیشه بسوی پیشرفت ‌بهتر شدن است ویا گاهی هم می‌تواند واژگونه وواپسگرا باشد آیا نمی‌شود گفت آدمی در سرنوشت خود وتاریخ دستی ندارد؟دستانی ناشناخته تاریخ و سرنوشت گیتی رازا پیش نوشته است اگر از شما استاد ارجمند ‌دانشمند بپرسند که سرنوشت کنونی کشور ما چرا اینگونه شده است واین سرنوشت چگونه و از کجا ‌و چرا بدین سان شده است ؟ چه میگوئید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی