فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محیط زیست» ثبت شده است

۰۶
فروردين

گوشه چشمی به موضوع سیل

     بارندگی های اخیر و سیلی که متعاقب آن کشور را فرا گرفت باعث شد تا موضوعی با عنوان "بلای جان آیندگان" که در صدد نشر بودیم به تأخیر افتد.   در روزهای ابتدای سال 1398 با وجود پیش بینی ها و هشدار های هواشناسی، سطح وسیعی از کشور دچار آبگرفتگی شده زیانهای جانی و مالی شدیدی را به بار آورد.  اما پرسش اینجاست صرفنظر از دخالت همیشگی دشمن، چقدر  از آن ناشی از بلای آسمانی و لذا گریز ناپذیر و چقدر از آن ناشی از امور زمینی و از تبعات کارهای خودمان است؟

     باید گفت که بارندگی، بویژه در بخش های شمالی، موضوع تازه ای نیست و پیشینه آن بسا به ادوار گذشته زمین شناسی میرسد.  ساکنین مناطق مختلف کشور نسل اندر نسل بطور طبیعی با این پدیده و البته سایر پدیده های طبیعی خو گرفته و با آن آشنا بوده اند.  مردم با فصول بارندگی آشنا بوده و تنها شدت و ضعف و روزهای بارانی را نمیدانسته و شاید غافلگیر میشده اند.  اما به یمن پیشرفتهای علم هواشناسی در ملل راقیه بهانه غافلگیری دیگر از دست عوامل حکومتی خارج شده و بسادگی نمیتوانند کوتاهی های خود را فرافکنی کنند.  ضمن اینکه سالهاست دست به آسمان برده طلب باران میکنند و اکنون که خواسته مزبور اجابت شده روا نیست آنرا بلای آسمانی خطاب کنند.  لذا فقط میماند که خطاهای زمینی را شماره کنیم:

1- پوشش گیاهی اولین سد مبارزه با سیل است.  همانطور که در مطالب سابق نیز اشاره شده، وجود درخت باعث میشود که سرعت ضربه قطرات باران توسط برگها گرفته شود و قطرات باران به آرامی روی زمین سقوط کند.  فروریزش آرام قطرات فرصت و مجال کافی را برای جذب آب در زمین فراهم میسازد.  بویژه اگر زمین عریان نباشد و با چمن یا انواع علف و بوته پوشیده شده باشد این قطرات باران که اکنون بر سطح زمین است در اطراف بوته و سبزه ها و ریشه آنها نگاه داشته شده مانع جاری شدن میگردد.  هر پر کاه یا علفی که از زمین سربرآورده باشد، خود و ریشه هایش، به منزله نقطه کانونی برای جذب و سکون آب است.  وجود این بستر گیاهی در بخش های کوهستانی و شیب دار بشدت مؤثر بوده و مانع سرعت گرفتن آب و ایجاد سیل میگردد.  در نبود سبزه زار و پوشش سبز در مناطق کوهستانی، آب نه تنها بسرعت سرازیر میشود بلکه خاک سطحی را نیز با خود شسته و سیلاب پائین دست را بشدت مخرب و ویرانگر میسازد.  حل شدن خاک در آب موجب افزایش چگالی آن شده قدرت تخریبی آنرا بشدت افزایش میدهد.  چیز با ارزش دیگری که از دست میرود همانا لایه سطحی و مقوی خاک است که با سیل شسته شده نیروی حیاتی آنرا از بین میبرد.  آب هائی که بدین صورت جاری شده و سیل را میسازد هیچ نقشی در احیاء منابع آب زیر زمینی ندارد و برخلاف تصور عامه که دل بدان خوش میکنند که چاه های آب پر بار شود چنین چیزی صحت ندارد.  ممنوعیت چرای دام در گذشته دور در این عرصه های کوهستانی بی حکمت نبوده است و چوب لغو آنرا اکنون مردم بی دفاع پائین دست میپردازند.

2- مدتهاست که سال به سال سفره آبهای زیرزمینی فرونشست کرده و کشاورزان برای ادامه کار خود ناچار از هرچه بیشتر عمیقتر کردن چاه های آب بوده و هرساله مشکلات آن بیشتر و بیشتر میشود.  این بدان معناست که آب های زیرزمینی احیاء نمیشود. چرا؟  زیرا از یکطرف با قطع بیرحمانه درختان و خالی کردن پوشش سبز گیاهی، آبها جاری شده و فرصت و مجال فرو رفتن آن در زمین داده نمیشود.  حتی اگر زمین مسطح باشد و فرض کنیم که سیلاب روی زمین آرام گرفته باشد باز هم منظور کشاورز تأمین نمیشود.  چرا؟ چون بخش اعظم آب راکد در روزهای بعد تبخیر شده به هوا برمیگردد.  آن بخش هم که داخل زمین فرومیرود بسیار بطئی نفوذ میکند.  چه بسا سالهای سال طول بکشد تا یک قطره آب با نفوذ در زمین به محل سفره های آب زیرزمینی یا آبخوان رسیده و اثری داشته باشد.  سرعت نفوذ آب به داخل زمین به عوامل بسیاری وابسته است که یکی از آنها رطوبت زمین میباشد.  وجود درخت بر زمین زیر آن سایه گستر است و تبخیر سطحی را کاهش میدهد.  ضمناً وجود ریشه رطوبت را در حجم بسیار بزرگتری زیر زمین حفظ میکند.  لذا قطع هر یک درخت حجم بزرگی از زمین اطرافش را خشک کرده رطوبت آنرا کاهش داده و سرعت نفوذ آب را بشدت تقلیل میدهد.  لذا اگر طوفان نوح نیز بر کشور نازل شود، بعید است دل کشاورز را برای سال بعد خوش کند.  پس تکلیف چیست؟  توضیح آنرا برای مطلب آینده وامیگذاریم. 

3- از جمله عواملی که فرد فرد مردم دخالت دارند، دست اندازی به محل طبیعی عبور آبهای جاریست.  مجوزهای ساخت و ساز در بستر مسیل که اغلب با انواع رشوه صورت میگیرد از جمله تنگناهای عبور آب است.  آن بخش باریکی هم که نهایتاً مصون مانده است با ریختن زباله و این روزها با کیسه و بطری های نایلونی و ظروف یکبار مصرف تدریجاً پر شده و کمترین بارندگی باعث سرریز شدن آب به بیرون مسیل میگردد.  مردم تابع قانونند اما قوانین بازدارنده ای وجود ندارد که مانع دست اندازی های انسانی باشد.  ولی دستکم پاکسازی این محل های عبور آب میتوانست تا حدی از شدت خرابی بکاهد.  این موضوع بویژه از این منظر اهمیت دارد که علیرغم هشدارهای هواشناسی چندین روز قبل از حوادث اخیر میتوانست گوش شنوائی توسط دست اندرکاران اجرائی داشته و لایروبی آبراه ها را بدنبال داشته باشد.  طبیعت طی قرنها و بلکه هزاره ها محل عبور سیلاب ها را مشخص کرده است و بی اطلاعی از آن هیچ جای بهانه ای ندارد.

4- طایفه ای با تخریب جنگل ها امورات خود را گذران کرده و نه تنها مصوبات قانونی قدرت مقابله با آنان را ندارد بلکه هشدار دوستداران محیط زیست نیز بیفایده بوده اغلب به دستگیری خودشان منجر شده.  توگوئی اگر تبعات کار آنان به نابودی شهرها و روستاها بیانجامد چه باک!.  مشهور است که لوئی پانزدهم نیز در اینکه همه چیز باید به کام او باشد زمانی گفته بود " بعد از من دنیا را سیل ببرد، چه باک".  حقیقت تلخ اینجاست که سودی که از قِبَل جنگل تراشی بجیب آنها رفته است در مقابل زیان وارده ناشی از صدمات مستقیم و غیر مستقیم هیچ است.  با اینحال، با کمال تعجب طایفه دیگری اینبار تحت عنوان "سازندگی" موجبات تخریب را فراهم ساخته اند تا بلکه از رقیب عقب نمانند.  آخرین دستآورد آنان سد گتوند بوده است که به اعتراف کارشناسان یکی دیگر از عجایب مهندسی دنیا بشمار رفته و حیرت همگانی را موجب شده است.  تفصیل آنرا همه میدانند که ساخت این سد و بسیاری دیگر که آنها ساخته اند یا در دست احداث دارند فقط حاصل یک انگیزه است و آن کانالیزه کردن بخش بزرگی از منابع عمرانی تحت نام های فریبنده و پروژه های عظیم به ظاهر در خدمت عمران و آبادی.  از حق نگذریم گناه اختلاس گران نجومی بمراتب از این مافیای سازندگی کمتر است چه اینکه آنها پولهائی دزدیده اند بدون آنکه صدماتی ماندنی بر پهنه کشور وارد کرده باشند.  بهرحال تا آنجا که به بحث آب مربوط است، ساخت این سازه های بدون طرح های توجیهی نه تنها با نیت خیر نبوده بلکه در عمل، سیستم طبیعی گردش آب را در کل کشور مختل کرده بطوریکه زیان آن به اعتراف کارشناسان خارج از حساب است.  بعلاوه، معمول بر اینست که در فصول سیلابی، پیش از آنکه سیلاب وارد سدها شود، دریچه های تنظیم را باز میکنند تا ظرفیت کافی برای جا دادن سیل مهیا شود.  شنیده ها حاکی از آنست که این امر در برخی از سدها نادیده گرفته شده  و لاجرم موجب سرریز شدن سد شده بطوریکه بیم شکسته شدن آن میرود.

نتیجه:

     موضوع علم فقط محدود به ساخت و سازهای مکانیکی و امثال آن نیست.  بلکه امروزه مقدار زیادی علم در پهنه آب و بطور کلی در محیط زیست وجود دارد که کتمان و نادیده انگاشتن آن گناهیست نابخشودنی.  کما اینکه در گذشته های بسیار دور، پیشینیان ما برای حفر قنات ها و جاری ساختن آب بر بستر زمین بر مقدار زیادی علم در روزگار خود متکی بوده اند.  نه فقط این، بلکه لایروبی قنوات و تقسیم عادلانه آب در اقلیم خشک این کشور نیز به مقدار زیادی علم نیازمند بوده است.  امروزه پارامترهای بسیار زیاد دیگری نیز افزوده شده است از قبیل اینکه سرعت نفوذ آب در شرایط مختلف خاک چقدر است یا کشت چه نوع گیاهانی در مناطق مختلف آب و هوائی برای تثبیت خاک مفید اند یا کجا مهار آب با ساخت سد مفید است و عواقب احتمالی آن چه میتواند باشد.  امروزه مقدار زیادی فیزیک در مسائل زیست محیطی که در ظاهر ربطی بهم ندارند دخالت داشته و مؤثر است.  در نظر گرفتن همه اینها نیازمند خرد و کار کارشناسی است.   پس از چهار دهه تعطیلی عقل و سعی و خطا در امور، دوباره عقل باید به مسند اداره امور بازگردانده شود.  امروزه بیش از هر زمان دیگری استخدام عقل، مهمترین و مبرم ترین نیاز کشور است چه در غیاب آن سیل مشکلات همچنان جاری خواهد بود.  چاره ای باید تا صاحبان عقل عهده دار امور شوند.

  • مرتضی قریب
۰۲
مرداد

آدمی را بتر از علّت نادانی نیست

    خواننده عزیزی پیرو مطلب گذشته اشاره داشته اند که بهر حال در شرح مشکلات هزاران صفحه میتوان نوشت در حالی که آب از آب تکان نخواهد خورد.  لذا ارائه درمان مهمتر است و بهتر است در خصوص جنگ و آلودگی محیط زیست که از مهمترین خطرات پیش روست چیزی بعنوان راه حل نوشته شود.  در حقیقت باید گفت نوشته های زیادی در این باره و درباره مشکلات مشابه در منابع چاپی و فضای مجازی وجود دارد که گفتنی ها را گفته اند.  شاید در اینجا بهتر باشد از منظر متفاوتی نگاه کرده و نکاتی که کمتر دیده شده را منعکس کنیم.  اما در خصوص جنگ چیزی اضافی نمیتوانیم بیان کنیم جز اینکه این بیت حافظ به بهترین وجه نظر عقل سلیم را ارائه داده است:

یک حرف صوفیانه بگویم، اجازت است          ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

     اما درباره آلودگی محیط زیست، آنچه بطور خلاصه میتوان گفت بشرح زیر است.   نکته اول اینکه مهمترین آلودگی کره زمین،  بنظر اینجانب، جمعیت زیاد این بشر دوپاست که قبلاً بدان اشاره کرده ایم.  وجود متکثر این جانور خاص مبدا و منشاء مهمترین مشکلاتی است که این روزها مطرح بوده و در آینده نیز همچنان مطرح خواهد بود.   اگر این نکته اساسی درست فهم نشود، پرداختن به سایر مشکلات و ارائه طریق برای حل یا تخفیف آنها مؤثر و نتیجه بخش نخواهد بود.   نکته دوم اصول بدیهی بقاست.  مثلاً اصل بقای جرم.  در پرتو این اصل باید بپذیریم که علیرغم افزایش جمعیت انسان ( ودر حالت کلی، همه جانداران) بر کره خاک، جرم زمین افزایش نمی یابد.  یک جاندار در پروسه رشد و افزایش جرم خود، از مواد معدنی و آلی زمین تغذیه میکند و لذا افزایش جرم او برابر است با کاهش این مواد در زمین.  تنها چیزی که بسیار اندک جرم فعلی زمین را زیاد میکند، بارش مداوم شهاب سنگ هاست که از ابتدای تولد منظومه خورشیدی همواره در جریان بوده است.    نکته سوم، مسأله تغییرات است.   بعنوان یک اصل بدیهی، تغییر و تبدّل همواره در همه عرصه ها وجود داشته و خواهد داشت.  اما آنچه برای بحث فعلی ما واجد اهمیت است، تغییرات بر بستر زمین است.  در گذشته های دور قبل از آنی که انفجار جمعیت در زمان معاصر روی دهد، آنچه بر وضعیت زمین حاکم بوده است تغییرات طبیعی بوده و البته کماکان همچنان نقش اصلی را بازی میکند.  وقوع آتشفشانها دست ما نیست و با فوران آنها همواره مقادیر زیادی گاز کربنیک و انواع خاکسترها وارد جوّ زمین میشود.  تبخیر آب دریاها و اقیانوس ها نیز از کنترل بشر خارج است و حاصل آن بخار آبی است که بصورت ابر در آسمان میبینیم.  میدانیم که بخار آب و گاز کربنیک دو ماده ای هستند، موسوم به گازهای گلخانه ای، که مهمترین نقش را در تعادل دمای کره زمین بازی میکنند.  مقدار بیش از اندازه آنها موجب بالا رفتن دمای جوّ زمین میگردد.  اتفاقاً در یکی از اعصار زمین شناسی، در گذشته های بسیار دور، چنین وضعیتی بر کره زمین حاکم بوده و دمای زمین بیش از اندازه فعلی بوده است.   اما این تغییرات در بازه های زمانی بسیار طولانی و بصورت تدریجی صورت میگرفته است و ضمناً هنوز هم از بشر دوپا خبری نبوده که دچار ناراحتی شده و یا با دست اندازی های خود مزید بر علّت شود.   نکته چهارم ظهور بشر بر عرصه زمین است که کاوش های علمی قدمت او و اجدادش را به چندین میلیون سال پیش میبرد.  اثر وجودی او بر چهره زمین بعد از انقلاب صنعتی و بویژه دوران معاصر خودنمائی میکند که به او امکان تغییرات بزرگ در سیمای زمین میدهد.  فقط در این دویست یا سیصد سال اخیر است که او به چنان دانش و فن آوری مجهز شده که قادر به تغییرات بزرگ مقیاس قایل رقابت با تغییرات طبیعی گردیده است.   همانطور که گفته شد، جرم مجموع موادی که در کره زمین است مقداریست ثابت که نه زیاد میشود و نه کم.   در آن دوران های بسیار گرم که جوّ زمین مملو از گاز کربنیک بوده، گیاهان و جنگل ها به یمن فراوانی این گاز رشد زیادی کردند و دریاها نیز آکنده شد از جانورانی که گاز کربنیک محلول در آب را در پوسته خود ذخیره کردند.  همانطور که میدانیم، این گیاهان و جانوران که در خود ذخیره عظیمی از کربن را داشته اند طی دوران کربنیفر زیر لایه های سنگین زمین مدفون و تحت دما و فشار زیاد در طی میلیونها سال به چیزی بدل شدند که امروز به آنها سوخت های فسیلی میگوئیم.  بدنه این مواد که عمدتاً از هیدروژن و کربن تشکیل شده بود اکنون به انواع هیدروکربورهای جامد، مایع، و گازی بدل شده است.  اینگونه بود که زمین بطور طبیعی مقدار زیادی از گاز کربنیک خود را از هوا و دریاها خارج ساخت و محیط مناسبی برای رشد سایر جانداران مهیا ساخت.  نکته پنجم اینکه امروزه ما بشدت در حال استفاده از این سوخت های فسیلی هستیم که نه تنها برای سوخت بلکه برای تولید انواع مواد پتروشیمی از انواع پلاستیک و نایلون گرفته تا کودهای مصنوعی و آفت کشها و صدها بلکه هزاران ماده مصنوعی دیگر استفاده میکنیم.   اما این استفاده تبعاتی نیز دارد زیرا هیچ چیزی بدون تبعات نیست.   نکته ششم اینجاست که در این پروسه معکوس که بدست بشر انجام میشود، کربنی که در زیر زمین محفوظ بوده، اینک آزاد شده بجای قبلی خود باز میگردد.  اولین حاصل آن افزایش گازهای گلخانه ای و طبعاً بالا رفتن دمای کره زمین است.  آیا این چیز بدیست؟  احتمالاً همه پاسخ میدهند چیز بدیست!  در حالیکه واقعاً اینطور نیست.  آنچه که بد است مقیاس کوتاه زمانی آنست.   نکته هفتم در خصوص مقیاس زمانی است.  هر پدیده ای در دنیای ما دارای مقیاس زمانی خویش است.  برای پشه ای که در بهار بدنیا آمده و در پائیز میمیرد، روند تغییرات دنیا یکطرفه بوده و به هیچ وجه احساس دوره ای ما را ندارد.  آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.  توجه به مقیاس زمانی بسیار مهم است.  بعبارت دیگر مداخلاتی که ما در طبیعت کرده و تغییراتی که بتبع آن بوجود میآید، نمی باید دارای چنان ابعادی باشد که ظرف یک یا چند نسل (مقیاس زمانی ما آدمها) منجر به اثرات وخیم واگرا گونه شود.  مثلاً دریاچه های کشور هزاران، اگر نگوئیم میلیونها، سال دارای آب بوده اند اما ظرف دو یا سه دهه با دخالت نابخردانه ما تبدیل به نمکزار گردیده اند.  شاید در بلند مدت، طبیعت تدریجاً خود باعث و بانی چنین کاری میشد ولی نکته اینجاست که این نباید بدست ما باشد.  خلاصه آنکه بر اثر افزایش گازهای گلخانه ای کره زمین رو به گرمتر شدن است و تاکنون بطور متوسط حدود 2 درجه دمای زمین بالاتر رفته است.  اینکه یخ های قطبین ذوب خواهند شد و الگوی هواشناسی خیلی از مناطق زمین بهم خورده و بسیاری از پهنه های جغرافیائی لم یزرع خواهد شد بخش عادی این سناریوست.  بخش ترسناک این سناریو واگرا بودن این پدیده است که مشابه انفجار جمعیت است.  هرچه دراین باره گفته شود کم است زیرا متأسفانه فقط عده معدودی به درستی از تبعات ویرانگر آن آگاهند.   نکته هشتم، پیرو نکات قبلی، اینکه با استخراج نفت و سوخت های فسیلی بسیاری از بلایای دیگر خود بخود ظاهر میشوند.  مثلاً اینهمه کیسه نایلونی و پلاستیک که در طبیعت رها شده از کجاست؟  این مواد در طبیعت هضم نمیشود و بقدری پخش شده که آثار ان حتی در شیر و محصولات حیوانی نیز پیدا شده.  میدانیم که اینها یکی از بیشمار محصولات پتروشیمی بوده و از نفت ساخته شده اند.  دستکم میتوان با استفاده از پاکت های کاغذی چون گذشته و یا حمل زنبیل هنگام خرید از این یک مشکل جلوگیری کرد.  ماده اولیه برای پیشبرد این مهم استفاده از مغز، این گوهر گرانبها ولی گمشده، است.  خرد انسان همانطور که ناخواسته باعث بروز مشکلاتی شده، متشابهاً میتواند در درمان آنها نیز نقش بازی کند.  اینجاست که به اهمیت عنوان این نوشته پی میبریم.   امروز بیش از هر زمان به یاری خرد در حل مشکلات نیازمندیم.  بنظر میرسد سرمنشاء بسیاری از بحرانها در نادیده انگاشتن خرد و خردمندان است.   مواد پلاستیکی بخشی از یک معضل بزرگتر بنام زباله است که در حال فروبردن کشورهای جهان سوم در خود است.  این نیز یکی از نتایج جمعیت و رشد زیاد است که درمان آن استفاده از خرد است.   نکته نهم یک اصل مهم فیزیک بنام آنتروپی است و بتبع آن افزایش بینظمی.  با کمی دقت معلوم میشود که نقش انسان بمثابه کاتالیزوری است که باعث پراکندگی بیشتر مواد تشکیل دهنده زمین است.  یک نمونه آن استخراج نفت و سوزاندن آن است که گفتیم باعث پراکندگی ئیدروکربورهاست.  استخراج معادن و خارج کردن عناصر از حالت ترکیبات اولیه نوع دیگری از این دست اندازی است.  مثلاً در کوره بلند کارخانه ذوب آهن، اکسیژن را از آهن جدا کرده و وارد بازار میکنند.  در حالیکه آهن در خانه سازی بکار رفته و نظم ایجاد میکند اما در تحلیل نهائی بقیمت افزایش بینظمی کلی است.  البته در بازه زمانی چندین قرن یا هزاره، آهن مجدداً بصورت اکسید به طبیعت برمیگردد ولی نه بصورت رگه های معدنی گذشته خود بلکه پراکنده و تقریباً غیر قابل بازیافت.  اگر جمعیت خیلی زیاد نباشد و به یک تعادلی رسیده باشد، این استفاده ها معقول بوده و طبیعت خود بسیاری از این دست اندازی ها را جذب کرده بدیده اغماض مینگرد و آسیب زیادی وارد نمیشود.  مثل اینست که رودخانه های بزرگ تا حدودی فاضلابهای شهری را در خود تحلیل برده و در پائین دست آب هنوز قابل استفاده است.  اما در برخی شهرهای بزرگ، بزرگترین رودخانه ها به فاضلاب تبدیل شده و قابل استفاده نیست.  برداشت آب از سفره های زیرزمینی با آهنگی بیش از آهنگ نزولات آسمانی قطعاً موجب تهی شدن آنها و کم شدن فشار داخلی در خلل و فرج لایه های زمین و نهایتاً فرونشست زمین و در نهایت غیر قابل استفاده شدن همیشگی آنجا خواهد شد.  در این شرایط اگر سیل نیز از آسمان ببارد قابلیت نفوذ چندانی در فضای مسدود شده زیر زمین را نخواهد داشت.  این نیز مثالی از واگرا بودن و بازگشت ناپذیری این گونه دست اندازی هاست.  رعایت این ملاحظات نیازمند مداخله متخصصین بویژه در حوزه توسعه و محیط زیست و امثال آنست.  و بالاخره نکته نهائی اینست که برای درمان دردها باید در درجه اول به شناخت آنها همت گماشت.  و لازمه این امر بیان حقایق است آنگونه که وجود دارد و در این راستا ملاحظه اینکه کسی خوشش بیاید یا نیاید و فلان کشور چه فکر کند یا نکند اصلاً مطرح نیست و نباید باشد.  تعارف و مجامله گوئی از این و آن ما را بجائی نبرده بلکه در جهل و بیخبری مستمر باقی خواهد گذاشت.  پس باید هشیار بود و آنجا که باید سخن گفته شود گفت شاید مؤثر افتد.

  • مرتضی قریب