فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

از یقین تا تردید

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ب.ظ

از یقین تا تردید

  اخیراً کتابی با مضمون بالا از سوی یکی از دوستان بدستم رسید که حیفم آمد به بهانه آن چیزی نگویم.  خوشبختانه انتشار کتابهای علمی همه فهم رو به گسترش است و از این بابت جای بسی خوشحالیست.  مخاطب اصلی اینگونه کتابها را در کشور ما اغلب دانشجویان و جوانان تحصیلکرده تشکیل میدهد در صورتیکه در غرب سایر اقشار مردم نیز به خواندن اینگونه کتابها رغبت نشان میدهند.  تنها نگرانی که از این بابت ممکنست عارض شود اینست که جوانانی که بخواندن این کتابها روی میآورند با دید انتقادی به مطالب آن نمی نگرند و ممکنست همه مطالب آنرا یکجا و بدون چون و چرا قبول کرده و بعداً در زمانی دیگر و در جائی دیگر دچار تعارض و تناقض افکار گردند.  راستی که این مشکل بنیادی کشورهائی مانند ماست که اولاً توده بزرگ مردم درگیر امرار معاش در حد ضروریات روزمره بوده و فرصتی برای مطالعه حتی روزنامه، چه رسد کتاب، در اختیار ندارند.  باقی که عمدتاً دانشجویان و دانش آموزان هستند و اتفاقاً توده بزرگی را هم شامل میشوند باید بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کرده و این کمبود را جبران کنند.  ثانیاً تیراژ کتب چاپ شده از سوی ناشرین گویای این واقعیت تلخ است که فقط درصد اندکی از این عده تمایل به خرید کتاب و طبعاً مطالعه دارند.  تازه آن مقدار کتابهائی هم که خوانده میشوند اغلب کتب درسی و کمک درسی در جهت پیشرفت درسها و قبولی در امتحانات است.  به بیان دیگر علاقه به مطالعه عمومی به هدف افزایش آگاهی و درک حقایق هستی و در جریان امور علمی روز قرار گرفتن در پایینترین سطح خود در کشور ما قرار دارد و علاقمندان به مطالعه درصد بسیار کمی از جامعه را تشکیل میدهد.  

  اکنون بحث بر سر اینست که همان معدود علاقمندان کتب علمی عمومی گاهی در معرض کج فهمی هائی قرار میگیرند.  اغلب پس از صرف وقت و خواندن برخی از این کتابها، دچار سوء برداشت هائی میشوند که سود حاصل از کتاب خوانی را زیر سوأل میبرد.  البته شک نیست که کتاب خوانی امریست لازم و مفید اما در عین حال باید توجه داشت که عمر محدود ما کفاف لازم برای همه گونه خواندنی را نمیدهد.  لذا لازمست به برخی نکات در اینجا اشاره شود تا شاید برای علاقمندان به کتب همه فهم علمی به هنگام ضرورت اندکی راهنما بوده و بتوان خود را در مقابل این کج فهمی ها مجهز کرد.   نکته اصلی اینجاست که برخی از نویسندگان این کتابها، دانسته یا نادانسته، مروج این ایده هستند که علم به پایان خود رسیده و این دست و پا زدنها تلاش مذبوحانه ای بیش نیست چه اینکه عقل بشری هیچ راهی به حقیقت اشیاء ( حقیقت عالم) ندارد.  در واقع احساسی که پس از خواندن کتاب به خواننده دست میدهد یک نوع ناامیدی است.  ناامیدی از اینکه علم نیز کلید حل مشکلات نبوده و هیچ راهی برای دریافت حقیقت وجود ندارد.  احساسی که بدنبال آن دست میدهد اینکه رویکرد ما در جهت یادگیری علم تلاشی بیهوده بوده و راهی را که انتخاب کرده ایم نور رستگاری در آن نیست.  رسیدن به چنین نتایجی بویژه در سنین نوجوانی میتواند بسیار زیان آور باشد چه اینکه بسیاری از باورهای اساسی ما در دوران نوجوانی شکل میگیرد.  واقعیت اینست که آموزش در خردسالی با صرف کمترین نیرو صورت میپذیرد درست به راحتی فروبردن میخی در خمیر می ماند.  هرچه سن بیشتر شود و این خمیر سفت تر شود فرورفتن میخ در آن مشکلتر شده نیروی بیشتری را میطلبد.  و مهمتر اینکه اگر در کودکی آموزشهای غلطی داده شده باشد اصلاح آن در بزرگسالی صدچندان مشکلتر شده چه اینکه اکنون آن میخ های کذائی در خمیره متصلب شده جا خوش کرده بسادگی جابجا و اصلاح نمیشود.  تازه این بفرض آنست که ما، در بهترین حالت، به خود آمده و متوجه آموزش های غلط گذشته خود شده و بفکر اصلاح خود افتاده باشیم.  پس عملاً این بزرگسالانند که باید از ابتدا مراقب آموزش درست و خردمندانه کودکان و نوجوانان باشند تا اصول اولیه به نحو درست پایه گذاری شود.  درست همانگونه که شناژ و پایه های یک بنا باید از ابتدا راست و استوار گذاشته شود.  اما از بزرگسالانی که خود از آموزه های غلط برخوردار شده اند چه توقعی میتوان انتظار داشت؟  این بزرگسالان همه خود محصول همان آموزه های غلط در دوران خردسالی بوده اند و همانهائی را بروز میدهند که فرا گرفته اند!  بویژه آن که "بزرگان" ای که امروز ریش و قیچی مصالح مردم را در دست دارند معلوم شود که خود با دارا بودن کج ترین پایه ریزی در آموزه های خویش، فعلاً سکان هدایت را در مصادر کلیدی در دست دارند.  از نسل های جدیدی که بدین ترتیب بار میآیند چه پیشرفت و تعالی را میتوان انتظار داشت؟   به چنین وضعیتی دور باطل گفته میشود و از لحاظ فنی اصطلاحاً سیستمی دارای فیدبک (پسخور) منفی است.  خوشبختانه در عمل سیستم ها ایزوله نیستند و وجود عده ای، هر چند اندک، که موفق به اصلاح خمیره معیوب خود شده باشند علی الاصول قادر به دخالت در این دور باطل بوده و میتوانند امور را بسوی مثبت خود بچرخانند.  منتها نکته بدش اینجاست که تعداد کم این افراد قادر به اثرگذاری مطلوب و فراگیر نیست.  درست همانگونه که یک سیستم زیر بحرانی قادر به اثرگذاری مطلوب خود نیست.  بنظر میرسد بهترین راه ممکن برای خروج از این دور باطل، نصب نخبگان جامعه در مصادر تصمیم گیریست که اثر سازنده آنها بتواند فراگیر و همه جانبه باشد.  مادام که شرایط مطلوب برای این فعل و انفعال فراهم نشود، محصول نهائی کماکان فرار هرچه بیشتر نخبه ها و رقیق شدن جامعه از حیث عناصر مثبت و کارآمد و افزایش غلظت عناصر منفی و خنثی؛ یعنی غنی سازی معکوس است!  

  حال با وجود همه محدودیت ها، برگردیم به خطری که با مطالعه ناقص برخی کتابهای علمی متوجه ذهن جوانان میگردد.  تأکید میشود که احتمالاً قصد بدی در کار نویسندگان نیست بلکه تعبیر و تفسیر ناقص ما از محتویات اینگونه کتابها همراه با رسوباتی از آموزه های نادرست گذشته باعث تولید نتایج گمراه کننده در ذهن مخاطب میگردد.  

  مهمترین مطلبی که اینگونه مطالب به ذهن متبادر میسازد اینکه هر اندازه علم جلوتر میرود، ما از حقیقت بیشتر و بیشتر فاصله میگیریم.  لذا چنین بنظر میرسد که هیچگاه به درک کامل حقایق عالم نائل نخواهیم شد.  توضیح اینکه قوانین نیوتون در زمان خودش نقطه عطفی در درک ما از جهان ایجاد کرد.  و بیکباره علتهای متفاوت و اغلب بی ربط را در زیر یک قانون جهانشمول (و البته منطقی) بنام  قانون جهانی گرانش مرتب ساخت.  بعلاوه با کمک سایر قوانین حرکت، آنچه در زمین و آسمانها میگذشت بصورت منطقی زیرمجموعه عوامل واحدی تلقی گردید.  البته کشفیات نیوتون ادامه منطقی تلاشهای مردانی همچون کپرنیک، کپلر، گالیله و دیگران بوده است.  بدینترتیب علم به یکباره از دست ملائک و ارباب انواع خلاص گردیده و راه درست خود را یافت.  اما مگر مخالفین ساکت مینشینند.  طبعاً برخی با نتایج فلسفی این علوم از ابتدا مخالف بودند و جز جزمیات قدیمه به چیزی دیگر باور نداشتند.  چند صد سال بعد که تئوری نسبیت انشتین در صدد تکمیل مکانیک نیوتونی برآمد گزک بدست اینها داد.  زمزمه ساز شد که دیدید راست میگفتیم که علم هیچگاه به درک واقعی حقیقت نائل نخواهد شد.  و شاهد مثال آورده میشد که تئوری جدید دقیق تر است و قواعد قبلی را باطل ساخته است.  و از همین رو نتیجه میگرفتند که هیچ استبعادی ندارد که فردا کس دیگری با تئوری دیگری قبلی ها را از میدان خارج کرده و این دور تا قیامت همینطور ادامه داشته باشد.  مشابه همین وضعیت با ظهور مکانیک کوانتوم در اوائل قرن بیستم با زیر سوأل بردن مکانیک کلاسیک بروز کرد.  همه اینها باعث شد که بگویند ایهالناس؛ علوم جز تردید حاصلی ندارد، یقین فقط در عالم بالاست؛ بیهوده خود را معطل مسازید که از معبد علم معجزه ای صادر نخواهد شد.  

  اما واقعیت چیست؟  واقعیت اینست که علم یک پروسه پیوسته است که مرتباً هم دایره آگاهی های ما را افزایش میدهد و هم دقت قواعدی را که ارائه میدهد بیش از پیش افزایش داده و بر قدرت پیش بینی انسان میافزاید.  تئوری نسبیت هیچگاه بر مکانیک نیوتونی مهر باطل نزد بلکه بر دقت و صحت پیش بینی ها در شرایط خاص اضافه کرد.  کما اینکه برای بیش از 99% مسائل روزمره ما همچنان همان قواعد نیوتونی حاکم است.  در مورد مکانیک کلاسیک در مقایسه با مکانیک کوانتائی نیز همین وضع برقرار است چه اینکه تا هنگامی که پا به دنیای زیر اتمی نگذاشته ایم روابط و قواعد فیزیک کلاسیک همچنان راهگشا میباشد.  بنابراین آنچه از علم که در آینده خواهد آمد در جهت تکمیل و بهبود موجودی های حاضر خواهد بود.  موضوع "دقت" نیز یکی دیگر از موضوعات بحث انگیزی هست که اغلب برای گمراهی خواننده استفاده میشود.  برای اغلب کارهای مهندسی روزمره 3 یا 4 رقم با معنی کفایت دارد و دقت بینهایت هیچگاه مد نظر نیست.  مثلاً برای عدد e  پایه معروف لگاریتم نپر چه عددی بکار بریم؟  میدانیم که این عددیست ترانسدنتال و در اغلب کارها 2.7 را بجایش بکار میبریم.  اما برای کسی که کشته و مرده دقت است راه هائی وجود دارد که یکی از آنها بسط به سری تیلور  (exp (x  میباشد که حاوی بینهایت جملات توان های x  میباشد.  چنانچه x=1  قرار دهید در اینصورت مقدار  e  را با هر درجه از دقت که مطالبه فرمائید در اختیارتان خواهد بود.  

نتیجه گیری:  

شک نیست که همواره کارهای ما زمینی ها با درجه ای از خطا عجین خواهد بود و از آن گریزی نیست.  در عملیات مهندسی همواره این میزان از خطا بر مبنای احتمالات ذکر میگردد.  هیچگاه هیچ اندازه گیری با دقت 100% وجود ندارد مگر آنکه آنرا در عالم علوی و در دنیای ملکوت اعلا جستجو نمائیم.  لذا در دنیای فیزیکی، "یقین" به معنی حقیقی آن وجود ندارد و هرگونه مشاهده و اندازه گیری با درجاتی از خطا (که انواع آن در کتب مربوطه آمده است) همراه است.  البته نوعی از عدم قطعیت ذاتی در دنیای بینهایت کوچک ها و مقیاس زیر اتمی وجود دارد که بحث جداگانه خود را میطلبد.  مثل اینکه چطور در دنیای معمولی ما از آن خبری نیست و چرا با بزرگ شدن توده ماده بیکباره محو و ناپدید میگردد.  مهم اینست هر چیز در بستر مناسب خود مطرح گردد و عدم وجود اطمینان در مقیاس زیر اتمی به معنی زیر سوأل بردن آنچه محصول علم است نیست و باید مواظب بازی با کلمات بود.

  • مرتضی قریب

آموزش

تردید

دقت

یقین

نظرات  (۷)

سلام جناب دکتر

استاد ما به رشته خودمون مهندسی هسته ای گرایش راکتور یه زمانی با یقین وارد شدیم و الان همش پر از شک هستیم
به صورتی که فکرمون پر شده از اینکه تغییر رشته بدیم یا از نوع یه رشته دیگه رو بخونیم

از بس حرفای نا امید کننده شنیده میشه مثل منحل شدن پرتوپزشکی تو واحد خودمون

شما که استاد این رشته هستید یکمی در مورد فضا حاک بر این رشته صحبت کنید تا بدونیم شکمون درسته یا با همون یقین ادامه بدیم


پاسخ:
جاهائی یقین خوبه (مثل اینکه من هستم!)، جاهای بسیاری نیز لازمست شک کنیم.  لغت بهتر و مناسب تر شاید skeptic  بودن است به این معنا که با همه چیز با احتیاط روبرو شویم.  مثلاً وقتی قرار است یک اتوموبیل دست دوم از یک آدم ناشناس بخرید چکار میکنید.  آیا دو دستی پول را تقدیم و ماشین را تحویل میگیرید یا اینکه علیرغم قسم و آیه فروشنده نگاه دقیقتری به ماشین میاندازید؟  در کاپوت جلو را باز کرده نگاهی می افکنید که اصلاً موتور دارد یا نه؟  هیچ اطلاعی هم از امور فنی نداشته باشید، دستکم برای اینکه کم نیاورید، یک فشاری روی گلگیر ها می آورید ببینید کمک ها چطور عمل میکند!  حتی اگر طرف آشنا هم باشد و مورد وثوق شما، باز هم همین عدم اطمینان را نشان میدهیم.  خلاصه اینکه همه ما بطور طبیعی دارای درجاتی از این "شکاکیت" هستیم و توصیه اینست که آنرا به همه شئونات زندگی تسری دهیم.  از شکاک بودن کسی ضرر نمیکند بویژه برای ما که در یک جامعه بشدت دروغزده زندگی میکنیم.  وقتی از رسانه های رسمی مرتباً دروغ شنیده میشود چه انتظاری دارید که اطلاعات مربوط به رشته دانشگاهی شما کمی نادرست بشما داده شده باشد؟  بویژه آنکه اگر شما و سایر دوستانتان قصد کار علمی داشته باشید اصلاً مبنا و ابزار اصلی علم همانا شکاکیت است.  یعنی تا چیزی برای شما مسجل نشده آنرا نپذیرید.  البته بگوئیم که این ناامیدی و ترویج ناامیدی نیست بلکه فقط به معنی اینست که فیلتری سرراه اطلاعات ورودی به مغز نصب کنید که هر چیزی فوراً پذیرفته نشود مگر آنکه با سایر اطلاعات و قوانین و منطق سنخیت داشته باشد.  و باز هم اضافه کنیم که این الگو منحصر به اینجا و آنجا نباشد بلکه هرکجای دنیا میروید به مثابه اکسیر اعظم با خود همراه داشته باشید.  و منحصر به محیط دانشگاهی هم نباشد بلکه در همه شئون حی و حاضر باشد.  مردم کشوری که این اصول را از کودکی در مدارس فرا گرفته باشند کجا ممکنست فریبشان داد.  شاهد مثال آن نظرخواهی اخیر در سوئیس که مردم یارانه مفت و مجانی را نپذیرفتند!!
لذا ناامید نباشید و رشته ای را که دوست دارید با قدرت ادامه دهید اما سعی کنید بهترین باشید که جایتان همه جا خواهد بود.  بد نیست احتیاطاً هنرهای دیگری نیز یاد گیرید.

1-   کاش نام کتابـــ را هم مے‌آوردید

2-   نکتہ‌اے ریشہ‌شناختیکــ درباره واژه skeptic:

از σκέπτομαι (اسکپتومای) یونانے از نیا-هندواروپایی واج‌گردشده از spek.

در لاتین "specio" به معنای "درمےنگرم/مداقه مےکنم/درمے‌پایم" و در انگلیسے واژه "spectacle" از همین ریشہ است. من براے اسکپتیک‌ درفارسے "درپاهشگر" را پیشنهاد کرده‌ام و براے "اسکپتیسیسم"، «درپاهش‌گروی» (دگردیسی واج "ی" به "ه" در فارسے سابقہ دارد).

 

3-   این کتاب ویتگنشتاین درخور است (رمز: UberGewissheit). 

پاسخ:
نام کتاب: "از یقین تا تردید" ، انتشارات "آگه".  توصیه میشود پیشنهاد واژگانی خود را به فرهنگستان ارائه دهید تا بلکه همه گیر شود.  فعلاً از واژه تردید و مکتب تردید استفاده میشود.
 ᓄᓄنـפטּ ڪـہ בلگرᓄـے ᓄـے בهیـב.  

 در بخش 3 ڪاᓄـنت پیشین، چنانچـہ روے "این کتاب" ڪلیڪــــ ڪنیـد بـہ صـᓅـحہ בانلـوב هـدایتـــــ ᓄـیشـویـב. 
پاسخ:
بسیار پیچیده و شبیه بازی با کلمات بنظر میرسد!  شاید آن زمان مفاهیم "فازی" هنوز درک نشده بود زیرا وقتی ما میگوئیم "میدانیم" آنرا برحسب بهترین اطلاعات خود بیان میکنیم و نه آنکه تا قیامت آنچه گفته ایم لزوماً برقرار است.  ما در دایره زمان و مکان خود و با تکیه بر بهترین اطلاعاتی که در دست داریم گفتگو میکنیم والا همه همواره باید در سکوت بسر برند و چیزی گفته نشود.  که البته با عقل سلیم جور نمیآید.  تشکر از ارسال کتاب.
  • رضا اسبکیان
  • با سلام خدمت استاد همیشگی بنده دکتر قریب
     
    خواستم خدا قوتی گفته باشم به شما که همیشه سعی داشتید در وبلاگتان از موضوعات کابردی و جالب استفاده کنید و بهتر از همه اینکه مطالب اکثرا نوشته شما بوده که این بزرگی شما را برای گرفتن ارتباط با خواننده وبلاگ نشان می دهد .

    با تشکر
    پاسخ:
    ممنون از حمایت و دلگرمی شما.  مطالعه مطالب آتی را به شما و دوستانتان توصیه میکنم.
     مطالعه ی کتاب چرا ما درمانده ایم اقای حسن نراقی هم توصیه میکنم که یکی از علت های درماندگی کشور مارو همین حاشیه نگری برخی دوستان و بی هدف بودن خیلی از ماهاست.
    پاسخ:
    با تشکر.  البته این کتاب را نخوانده ام ولی فکر میکنم مطالعه آن برای دوستان آموزنده باشد.  دوستی میگفت بیش از 90% آموزه های اساسی ما از بیخ و بن غلط است!
  • مرتضی عارف
  • سلام
    مطلبی که در مورد درک نادرست و کج‌فهمی مبانی فلسفی علوم فرمودید که اکثرا بعد از مطالعه سطحی و غیر عمیق کتب عمومی علوم بوجود می‌آید را از نزدیک لمس کرده‌ام.
    این بیماری سطحی‌شدن مرضی است که در حال همه‌گیری است. عجبا که دامن بعضا عالمان را هم می‌گیرد چه برسد به دانشجوی سطحی که حوصله مداقه و اندیشیدن را ندارد.
    اما علم‌پرستی و غرور ناشی از توهم ادارک کامل طبیعت همان میزان جزم‌اندیشانه است که علم‌ستیزی. این جزمیت همواره دامن علومی که موفقیت بیشتری داشته‌اند را قوی‌تر گرفته است.
    اگر جزم‌اندیشی بعضی از پیروان نیوتن (که البته خود نیوتن از این اتهام مبراست) در بی‌عیب دانستن اصول مکانیک نیوتنی نبود چه بسا پیشرفت‌های بعدی سریعتر و عمیقتر اتفاق می‌افتاد.
    بعد از اتفاقات مکانیک کوانتومی، دانشمندان دریافتند که باید با احتیاط و احترام بیشتری با طبیعت مواجه شوند.
    این تردید در یقین با غرور ما اتفاق افتاده است نه در طبیعت و شاید بهترین حالت برای اوج ادراک علمی حیرت و شگفتی همراه با تحسین باشد. پیام مهم کتاب که در درآمد آن هم ذکر شده است.
    خطاب به عارف: "اما علم‌پرستی ... همان میزان جزم‌اندیشانه است که علم‌ستیزی" 
    احسنت احسنت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی