فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

حقیقت و عدد، نگاهی دوباره

پنجشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۰۳ ب.ظ

حقیقت و عدد، نگاهی دوباره

     پیرو مطلب قبلی، یکی از خوانندگان که نتوانست نظرش را در وبلاگ درج کند نقدی بشرح زیر ارائه داد: " اگر برداشت من درست باشد، کانت گفته واقعیت امریست که مستقل از ما و درک ما وجود دارد.  حقیقت، درک ما از واقعیت است.  هرچه دانش ما ورزیده تر شود، حقیقت به واقعیت نزدیکتر میشود.  آیا میشود که حقیقت منطبق با واقعیت شود؟ نظر من "خیر" است.  از نظر عددی هم اگر نامحتمل را صفر فرض نکنیم نهایتاً احتمال جدایی حقیقت با واقعیت صفر نخواهد شد.  البته همانطور که اشاره کرده اید احتمال بسیار جزیی را اصولاً منظور نمیکنیم وگرنه در گرداب تسلسل بحث فلسفی غرق میشویم.  فقط با علم و دانش و استمرار در پیشبرد آنهاست که میتوان شناخت ما از عالم هستی، یا همان حقیقت، هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک شد."

    البته ایشان جای حقیقت و واقعیت را جابجا گرفته اند زیرا آنچه درمیان فلاسفه رسم است، آن موجودیت مطلق و آرمانی را حقیقت (Truth) میگویند و آنچه را ما با تجربه یا قیاس درمیابیم واقعیت میگویند.  در هر حال مهم نیست و بحث الفاظ نیست و بهر حال ایشان نیز همان نظر مطلب قبلی ما را تایید کرده اند.  با این تفاوت که منکر انطباق واقعیت بر حقیقت شده اند.  چند نکته وجود دارد و در ادامه مثالی میزنیم که شاید مفید باشد.  وقتی ادعا میکنیم این دو با هم یکی نیستند معنی دیگرش اینست که ما بر هردو شناخت داریم و مقایسه کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که با هم فرق دارند.  بسیار خوب! اگر شما قبلاً حقیقت مطلق را دریافته اید پس این دیگر چه حرفی است که میگوئیم شناخت کامل نداریم و واقعیت دور از حقیقت است!  و در غیر اینصورت، موجودیتی را که نمیشناسیم چگونه میخواهیم مقایسه ای با آن صورت دهیم؟  مگر میتوانیم شیء شناخته شده ای را با چیز ناشناخته ای مقایسه کنیم؟  لذا باین نتیجه میرسیم که واژه "حقیقت" یک واژه آرمانی است درست در امتداد همان خط فکری افلاطون که از دوهزار و چندصد سال پیش تاکنون همینطور ادامه داشته و خاری در چشمان دوستداران دانش شده است.  اتفاقاً واژه آرمانی ترجمه "ایده آل" ایشان است یعنی موجودات حقیقی در عالم "ایده"ها یا همان "مُثُل"ها هستند و واقعیت عالم ما، سایه ای از آن موجودات ایده آل و "حقیقی" است.  بسیاری از دانشجویان و روشنفکران ما هنوز گرفتار "ایده" ها و مفاهیم افلاطون و ایده آلیست های بعد وی هستند.  باید اذعان کرد متأسفانه بسیاری از ما گرفتار اسم و رسم هستیم و به محض اینکه نام کانت یا هگل میآید از ترس رعشه بر اندام مستولی شده و ناخودآگاه بر هر فکرشان صحه میگذاریم.  اینها همه ناشی از نبود بحث و آن نیز ناشی از نبود محیط آزاد برای هرگونه بحث است.  چنانچه خوانندگان طالب باشند میتوان با استفاده از نظرات آنها این روشنگری را ادامه داد.  بطور بسیار خلاصه تنها چیزی که در تکمیل این بحث میتوان گفت اشاره به ریشه های این تفکر است.  گویا افلاطون با علاقه زیاد به هندسه و ریاضیات و کشف این مطلب که دانش ریاضی مستقل از تجربه منجر به شناخت میشود و این شناخت کامل و مطلق است، با آنالوژی و مقایسه نتیجه گرفت که یک دنیای ایده آل مشابه با جهان فعلی وجود دارد که "حقیقت" ها آنجاست.  استدلالش گویا چنین بود که اشکال هندسی و مثلاً مثلثی که در هندسه استفاده میکنیم از برخورد سه خط مستقیم بوجود آمده.  اما خط فقط یک بُعد دارد و فاقد ضخامت است.  چنین خطی در عالم ایده آل وجود دارد و نه روی کاغذ یا شنهای لب ساحل.  نتایج و قضایای منتج در هندسه با این تعاریف ایده آل است که وجود می یابد ولی در دنیای ما وجود ندارد.  اما برای ما در دانش امروزی، همانطور که در مطلب سابق گفتیم، حقیقت و واقعیت عملاً یکی است و با هردرجه از دقت که اندازه گیری کنیم یا محاسبه کنیم، حقیقت با همان درجه از دقت همان است.  عدد پی با سه رقم یا معنی 3.14 حقیقت است.  با 6 رقم با معنی 3.14159 باز هم حقیقت است، منتها با دقت بیشتر.  محیط یا مساحت دایره از کدام عدد پی استفاده میکند؟  آن دایره ایده آل در دنیای مُثُل ها از عدد پی با چند رقم اعشار درست شده؟  از بینهایت؟!! به مناظره فیلسوف مابعدالطبیعی در دفتر املاک و مستغلات توجه کنید:

      با رونق گرفتن معاملات زمینهای شمال کشور و با توجه باینکه قرار است این تنها باریکه سرسبز کشور نیز به میمنت و مبارکی تبدیل به ویلا و آپارتمان شده تا نهایتاً کل کشور بطور کامل و با موفقیت تمام به عرصه بیابان تبدیل شده و دستآوردهای درخشان کشور کامل و چشمان دنیا را خیره کند، کشاورزی میخواهد زمین مزروعی خود را فروخته و تبدیل به ویلا کرده و با پول آن سور و سات سفرهای زیارتی را تأمین کند.  فیلسوف مابعدالطبیعی ما بعنوان خریدار در یکی از صدها هزار دفتر املاک شمال حضور بهمرسانده است.  بر سر قیمت مترمربع زمین توافق شده اما موضوع آزار دهنده مساحت زمین است که شکل ذوزنقه دارد.  معاملات ملکی با خط کش قطر آنرا رسم کرده و به دو مثلث تجزیه میکند.  متعاقباً مساحت هریک را حساب کرده و مساحت کل زمین را بدست آورده در قیمت فی زمین ضرب میکند.  فروشنده مطالبه پول میکند.  فیلسوف وسواسی کمی فکر کرده و در محاسبه مساحات تردید وارد میکند.  او میگوید مثلث واقعی دارای خطوط ایده آل و فاقد ضخامت است و من چنین چیزی اینجا نمیبینم و با این حرف مدعی میشود که پول بیشتری از او میگیرند.  او این محاسبه را فاقد حقیقت قلمداد میکند و تخفیف عمده فروشنده را هم جایز نمیداند زیرا او طرفدار حقیقت است و نه چیزی کمتر از حقیقت.  خلاصه هر کار میکنند، فیلسوف مابعدالطبیعی ما تن به این معامله شیرین نمیدهد و به دلیل تفاوت "واقعیت" با "حقیقت" این معامله سر نمیگیرد.  

     داستان بی سرانجام بالا پیوست هائی هم دارد.  فیلسوف ما نمیدانست که تازه اگر مشکلش با مساحت حل میشد مشکل دیگری هم وجود میداشت.  سطح کره زمین کروی است و نه مسطح و لذا حقیقت مثلث های رسم شده روی آن که موسوم است به مثلثات کروی، قوانین آن با مثلثات مسطحه (اقلیدسی) متفاوت است.  حقیقت امر اینجا دشوارتر میشود.  حتی اگر این هم حل شود مشکل دیگری وجود دارد و آن اینکه زمین کره کامل نیست که مثلثات کروی روی آن دقیقاً حقیقت داشته باشد.  در استوا کمی برآمده است و در قطبین فرورفته.  این سطح واقعی موسوم است به ژئوئید (Geoid) که منطبق بر سطح آزاد اقیانوس هاست.  معلوم نیست که فیلسوف میتوانست از پس اینهمه حقایق تو در تو برآید یا نه.  در حالیکه روز بعد، یک بازاری سرشناس سر رسید و کار را با قبول سه یا چهار رقم با معنی تمام کرد.  همه، منهای فیلسوف، بکام دل رسیدند!

    اگر به این داستان میخندید بدانید و آگاه باشید که همه ما بنوعی به این طنز گرفتاریم.  با اینکه جمعیت درس خوانده های ما خوشبختانه زیاد است اما فاقد عمق است.  جمعیت آنها که دانش آنان عمق کافی داشته باشد بسیار کوچک است و اتفاقاً همین جمعیت است که میتواند در هر گونه تغییرات اساسی جامعه مفید و مؤثر واقع شود.  مکرر شاهد دانشجویانی هستیم که تصور میکنند هرچه ارقام بعد ممیز آنان بیشتر باشد کارشان دقیقتر و به حقیقت نزدیکتر است.  غافل از اینکه پیکره اصلی عدد آنها نادرست است.  ریشه اینها به مقاطع تحصیلی دبستان و دبیرستان بازمیگردد و آن نیز به دانشگاه و بنیادهای دیگر اجتماع که قبلاً به تفصیل در مطالب پیشین عرض کرده ایم.  افتادن بر مسیر درست عزمی ملی میطلبد که در حال و هوای فعلی میسر نیست.  دو تلاش روی دو مسیر موازی لازمست همزمان صورت گیرد.  تلاش مستمر کنشگران سیاسی و حقوق اجتماعی که خوشبختانه در جریان است و امریست لازم.  و تلاشی در عمق ولی بطئی و کند و در عین حال اساسی و بنیادی که با اصلاح آموزه های ذهنی فرد فرد ما سروکار دارد و بدون آن، نتایج تلاش اول استمرار نخواهد یافت.  اولی نسبتاً آسان و دومی بسیار مشکل.

  • مرتضی قریب

ایده

حقیقت

عدد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی