فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

ایدئولوژی (2)

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۳۱ ب.ظ

ایدئولوژی (2)

   در ادامه بررسی تاریخی فوق، میخواهیم به حواشی آن بپردازیم.  یکی از مهمترین حواشی، درس هائی است که از مرور این تاریخچه مختصر میتوان گرفت.

درس هائی که میتوان گرفت

   اولین چیزی که بلافاصله پس از خواندن مطالب قبلی به ذهن خواننده خطور میکند نوعی آرزوست.  او احتمالاً آه سردی از سینه کشیده و آرزو میکند کاش به دوره باستان باز میگشتیم!  با نگاه به گذشته یونان در این سیر تاریخی میبینیم که هرچه در زمان به عقب تر بازگشت کنیم با حکمای عاقل تری روبرو میشویم.  آنها عموماً منطقی قوی تر داشته و به طبیعت تگاه عمل گرایانه تری داشتند.  اگر هم در تبیین جهان خارج اشتباهاتی داشته اند باید گناه آنرا بگردن نبود ابزار و آلات دقیق گذاشت.  والا روش استدلال و منطق آنان بسیار قوی و کارآمد بوده است. 

   در اینسو به ایران خودمان در عهد باستان که بنگریم، کارنامه بهتری در زمینه اخلاق داشته ایم و در 25 قرن پیش منشور حقوق بشر عصاره آن بوده است.  درست نقطه مقابل با آنچه در ایران امروز میگذرد.  کمی آنسو تر و کمی پیشتر حمورابی و قوانین مدون او را داشته ایم در محلی که عراق امروز قرار دارد و هر گام که برمیدارید زیرپایتان تمدنی خفته است.  حیف که امروز غرق در انواع مفاسد و مشکلات است.  حتی در زمان، جلوتر هم که میآئیم، حدود هزار سال پیش شاهد حضور حکما و دانشمندان گرانقدری بوده ایم که امروز جای همگی خالیست.  راستی چرا چنین است؟  پاسخ  یک کلمه است:  ایدئولوژی!

   ایدئولوژی بخودی خود گناهی ندارد کما اینکه در شرح مختصری که گذشت دیدیم که انواع و اقسام نظریه های متضاد زمانی در کنار یکدیگر در صلح و آرامش بسر میبردند.  ایراد در حاکمیت ایدئولوژی و بویژه نوع دینی آن در سیاست است.  بعنوان مثال فرض کنید آنچه که افلاطون در شهر آرمانی خودش شرح داده بود اجرائی میشد و قوانینی که او وضع کرده بود به اجرا گذاشته میشد.  جزئیات شهر آرمانی را در کتابهای فلسفه میتوان دید.  با اینکه در صداقت و شرافت افلاطون کمترین شبهه ای نیست لیکن در اینکه شهر آرمانی وی بصورت دردناکی به یک نظام دینی اقتدارگرای دیگری تبدیل نشود نمیتوان تردیدی داشت.  در سایه شهر آرمانی او، سایر اندیشمندان و مکاتب آنها میبایست یا زیرزمینی میشدند و یا بار خود را بسته راهی تبعیدی خود خواسته میشدند.

   تجربه نشان داده که سیطره سیاسی ایدئولوژی هیچگاه موفق نبوده، دستکم تجربه برادران روس و چینی چنین میگوید.  در چین برای مدتها ایدئولوژی حزب کمونیست با سیاست درهای بسته در صدد صدور انقلاب به دیگر نقاط بود.  با چه هزینه ای؟  با پول جیب خلق قهرمانی که بر اثر گرسنگی در جمعیت های میلیونی تلف شدند.  بعدها با آمدن سیاسیون عاقل تر، درهای رابطه با جهان گشوده شد و بجای صدور انقلاب، اقتصاد وجهه همت قرار گرفت و آن شد که امروز میبینیم.  اقتداری که از حیث اقتصاد قوی حاصل میشود خود بخود نه تنها ارتش قوی تری ایجاد میکند بلکه امکان صدور ایدئولوژی را نیز ایجاد میکند اما باید دید که آیا چنین دیدگاهی هنوز در منظر چین امروز قرار دارد یا خیر.  بهرحال مطالعه تجربیات دیگران ارزشی مافوق تصور داشته و مانع تکرار اشتباهات فاحش میشود.

   از سوی دیگر نباید فریب پیشرفت های ظاهری را خورد.  پیشرفت واقعی از حوزه ذهن آغاز میشود و آثارش در زندگی روزمره دیده خواهد شد.  لذا البسه شیک و استفاده از محصولات تکنولوژی لزوماً پیشرفت نیست.  کما اینکه وقتی در یکی از کشورهای خلیج فارس، یکی از همسران حاکم از دست او فراری میشود یا مدتی بعد دختر او حبس خانگی شده و مخفیانه استمداد میطلبد همه حاکی از نبود بلوغ فکری جامعه است.  بزرگ راه های عظیم و ساختمانهای مرتفع و حتی صاحب بلند ترین برج دنیا بودن هرچند قابل تحسین است اما ربط زیادی به پیشرفت حقیقی ندارد.  خوشبختانه خاورمیانه آبستن تحولی عظیم در آینده ای نزدیک است و منتظر تکانی است تا موجب زایش شود.

   درس دیگری که گرفته میشود اینست که حضور فلاسفه و حکما بخودی خود جامعه آرمانی را بوجود نمیآورد.  فاکتور مهم دیگر "عادت" است.  عادت های بد، جامعه را به قهقرا برده و مرتب خود را باز تولید میکند.  سرچشمه اولین حضور عادت بد کجاست؟ : ایدئولوژی.  اینجاست که ایدئولوژی حتی در مقام حاکمیت سیاسی هم نباشد با دادن آموزش های غلط جامعه را تدریجاً تباه میکند.  قرار دادن سیستم آموزشی جامعه در اختیار ایدئولوژی بهترین راه برای تباه کردن جامعه است. در این میان آموزگاران نقشی اساسی دارند و بعد از چندین نسل که کودکان آموزش دیده، خود آموزگاران نسلهای بعدی شوند، این چرخه به خودکفائی میرسد.  یعنی در این مرحله، حتی اگر محرک ها و سرچشمه های نخستین هم قطع گردد، سیستم بطور خودکار به بازتولید خود ادامه میدهد (دور باطل).  

   جامعه ای که بشرح فوق دچار بحران شده مانند کسی است که بخواب رفته و بیدار نمیشود.  در این مرحله، قطع دور باطل فقط با کمک استقرار سیستم آموزش درست میسر است.  لیکن در شرایطی که حاکمیت در اختیار نظام ایدئولوژیک باشد این امر تقریباً میسر نیست زیرا منافع نظام ایجاب میکند که این دور باطل همچنان ادامه داشته باشد.  اتفاقاً نظام تمام همت خود را بکار خواهد برد تا این دور باطل تشدید هم بشود.  نمونه های آن فراوان است.  ببینیم امروز در دورترین روستاهای کشور چه میگذرد.  سابقاً کتابخانه های سیار به این نواحی اعزام میشد تا بلکه روستائیان با آنچه در دنیا میگذرد آشنا شوند.  امروز امامزاده های سیار جای آنها را گرفته مبادا روستائیان دچار کمبود خرافات شوند و چشم و گوششان باز شود.  مگر چه اشکالی دارد مردم دانا و توانا شوند؟!  اشکال اساسی اینجاست که دیگر نمیتوان از آدمهای هشیار پول درآورد یا ثروت جمعی شان را به یغما برد و ساکت باشند.  گویا چندی پیش فردی که سالها در خارج اقامت داشته به شهر خود باز میگردد و با امامزاده پر رونقی مواجه میشود که بر قبر پدر بزرگ او برپا کرده اند.  وی با مراجعه به اوقاف و ارائه سند رسمی توانست که خلع ید کند و گویا تابلو های امامزاده نیز برچیده شد.  خط مشی چیست؟: تولید امامزاده بجای ساخت مدرسه.  تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

   آسیب های هنگفتی از سوی نظامات ایدئولوژیک، بر جامعه تحمیل میشود که یکی از آنها که مخصوص نظام دینی است عدم پاسخگوئی میباشد.  تقدس و اتصال به آسمان، سپری است که آنها که باید پاسخگو باشند پشت آن پنهان و از پاسخگوئی معاف میشوند.  زمانی هم که سرانجام برای توجیه نابسامانی ها چیزی باید گفته شود، به ذکر کلمات قصاری چون: "غضب الهی"، "امتحان الهی"، "بد حجابی" و امثال آن اکتفا میشود.  

    برای انحراف افکار عمومی و اینکه انتظار پاسخگوئی نداشته باشند، تکنیک های مختلفی در فرهنگ های مختلف وجود دارد.  کلید واژه ای که بیشتر شنیده میشود "بد حجابی" است.  با این ترفند اذهان عمومی از دزدی های گسترده، سوء مدیریت یا نبود آن در بخش های مختلف امور منحرف شده و سرگرم بدحجابی و تبعات آن میشود.  اما جالبست که بدانیم این نیز مثل سایر نظریات دینی از فرهنگ های دیگر بما رسیده است.  در خاورمیانه که زنان موی خود را میپوشانند تصور بر اینست که اشعه ساطعه چشم مردان را آزار میدهد.  حال اگر مو کوتاه شود چطور؟ شدت اشعه چند درصد کم میشود؟ با کله طاس چطور؟  چه طولی از مو آستانه خطر است؟  صرفنظر از طول، چه تعداد تار مو آستانه تشعشع است؟  یک تار مو هم همان اثر را داراست؟  موی مردان چطور؟ تفاوت کجاست؟  جالب است که در سرزمینی که خاستگاه این عقاید بوده، زنان مؤمنه در اسرائیل از تکنیک کلاه گیس استفاده میکنند که دیگر نیازی به پنهان کردن از چشم نامحرم ندارند.  اشعه ظاهراً همچنان ساطع میشود ولی چه باک که از زنی ناشناس است!  وام گیری ما در سایر عرصه ها متشابهاً از همین قسم است که هیچ گونه منطقی در بنیاد های آن دیده نمیشود.  این حجم از دستگیری، حبس و شکنجه آیا توجیهی دارد؟ 

   تا درک درستی از ایدئولوژی نباشد، این آسیب ها مدام ادامه خواهد داشت.  آنچه اساسی است و از ابتدا در ضمیر ناخودآگاه انسان محفوظ است همانا وجدان و اخلاق طبیعی است (98/6/7).  ادیان بمنزله لباسی است که قابل تعویض است.  بطور کلی، ملت ها آموزش پذیرند و عیناً مانند یک کودک میتوان آنها را تعلیم داد.  زمانی بود که ایرانیان پیرو کیش میترا بودند.  زمانی بعد تر، ایرانیان قرنهای متمادی مریدان مخلص زرتشت و آئین نیک وی بودند و بی حرمتی به آن را بی پاسخ نمیگذاشتند.  اما همین ملت بعداً با تعویض لباس چنان مسلمان شد که دین سابق در نظرشان کفر آمد.  بگذریم از اینکه این تغییرات چندان هم مسالمت آمیز انجام نشد.  باری، قرن ها در شاخه اصلی این دین دوام آوردند تا ناگهان با فشار دیگری چنان شیعه شدند که از رویه (مذهب) پیشین خود تبری جستند.  در رویه جدید، ارادتمندان حول محور عاشورا و مراسم آن گرد آمده و اینبار بی حرمتی به عاشورا را بی پاسخ نمیگذارند. 

   تاریخ حرکت خود را ادامه میدهد و ثابت ترین چیزها نیز مشمول تغییر است منتها در مقیاس زمانی خود.  لذا تحول و تطور ادیان نیز متشابهاً ادامه خواهد یافت گاهی رو به تعالی و گاهی رو به قهقرا ولی در مجموع رو به کمال و تکامل هر چه بیشتر.  در این سیر تاریخی آنچه واقعاً مقدس است جستجوی حقیقت است و از این منظر است که فلسفه و دوست داشتن آن اهمیت داشته و جایگاه ویژه ای می یابد.  درسی که از سیر تاریخی مابعدالطبیعه و تحول ادیان میشود گرفت اینکه ترور و آدمکشی بخاطر پافشاری بر قداست یک دین و احکامی که در بلند مدت عوض میشود، عملیست خطا و اشتباه محض زیرا همانطور که دیدیم اولویت ها در طی تاریخ عوض میشود.

   سرچشمه های ادیان از الهیات میجوشد و الهیات شاخه ای از فلسفه است.  همانطور که در بحث های مابعدالطبیعی در بخش قبلی در مرور تاریخچه ایدئولوژی دیدیم، مسائل اساسی درباره روح، جاودانگی، مسائل پس از مرگ، آفرینش جهان، آخرت شناسی و امثال آن همگی ابتدا از پرسش های فلاسفه آغاز شد و بخش نظری ادیان از همین پرسش و پاسخ ها شکل گرفت.  منتها به محض انجماد در قالب دین،  خصلت پرسشگری خود را از دست داده و دیگر مانند فلسفه نمیتواند سیال و انعطاف پذیر باشد.  لذا نظام های ایدئولوژیک دینی هیچ سنخیتی با نظریه های فلسفی نمیتوانند داشته باشند.

   بالاخره در انتها یک پرسش اساسی شکل میگیرد و آن اینکه با وجود همه آسیب هائی که نظامات ایدئولوژیک برای یک کشور ایجاد میکند، چرا همچنان بر سر کارند و تغییری واقع نمیشود؟  پاسخ بنظر میرسد در یک چیز خلاصه میشود: تجمع قدرت و ثروت.  در این گونه نظام ها چون ملاک اشتغال، عموماً تعهد به ایدئولوژی حاکم است، لذا بستر مناسب برای برکشیده شدن افراد نالایق و ناشایست بوجود میآید.  این افراد نوعاً در شرایط عادی که حساب و کتابی باشد جایگاهی ندارند لذا به محض اشغال پست های بالا، بفکر تأمین آتیه خود و بستگان خواهند بود زیرا جایگاه خود را دائمی نمی بینند.  یکی از راه های تأمین ثروت نامشروع اتکا به "رانت" است که در پست های مدیریتی سهل و آسان در اختیار قرار میگیرد.  متعاقباً فساد گسترده و غیر قابل کنترلی بوجود میآید و آنها که برخوردار میشوند حاضر به از دست دادن این شرایط نیستند.  لرزان بودن پست های مهم و عدم اطمینان به آینده، فرورفتن عمیق تر در روابط فساد را تشویق کرده و موجب تشدید عوارض وخیم آن میگردد.  

   چنین است که یک چرخه دائمی برای الیگارشی برخوردار ایجاد میشود که خودش را مرتب بازتولید میکند. گروه های کوچکتر که برای استمرار در کار خود به الیگارشی حاکم وابسته اند مجبور به هماهنگی در یک بستر گسترده تر از فساد سازمان داده شده خواهند بود.  فقط زیان مالی مستقیم نیست که نصیب ملت میشود بلکه آب، هوا، و خاک سرزمین نیز در معرض تاراج قرار میگیرد و نه تنها این بلکه آینده کشور نیز در قالب قراردادهای بلند مدت پیش فروش شده به بیگانه تقدیم میشود.  بدتر از بد اینکه مردم عادی و نسل های آتی برای زنده ماندن ناگزیر از تمکین برای مشارکت در تباه کاری این تاراج کنندگان هستند و خود نیز در این فساد گسترده مجبور به همکاری هستند.  مصداق عبارت معروف که "مردم به همان مذهبی میگروند که حاکمان دارند".   مادیات که از دست رفت لابد دلخوش به معنویات باید بود.  اما در یک نظام ایدئولوژیک جائی برای معنویات هست؟! 

   ختم کلام و درس نهائی:  باید ایدئولوژی را به جایگاه طبیعی خود بازگرداند تا هم احترام پیشین خود را بازیابد و هم دل دین داران واقعی شاد گردد.  در عوض، عقلانیت را که چهار دهه مهجور مانده است را به رأس امور آورد تا هم به خسارات مادی و هم به خسارات معنوی خاتمه دهد.

معراج اثر سلطان محمد نقاش

نظرات  (۲)

جناب دکتر قریب

واپسین گزارش شما باسرنامه ایدئولوژى را دو بار خواندم واز آن بهره ها بردم از خردمندى همچون شما که داراى تحصیلات عالى در دانشهاى تجربى و انسانى میباشید همین انتظار میرفت که ایدئولوژى و کارکرد آنراز جنبه هاى نظرى و عملى شکافته و مورد سنجش قرار دهید من چند مورد نقدى بر این نوشته دارم که بسیار گذرادر میان میگذارم ١-چه نشانه اى هست که آینده خاور میانه بهتر و پیشرفته تر خواهد شدآدمى دانشهاى تجربى و عینى را به آسانى فرا گرفته و یا در کمترین اندازه از کار برد و بهبود آن در زندگانى خویش بهره میبرد ولى از جهالت وضلال مبین که همچون زنجیرى ذهن و فکر ایشان را به بند کشیده رهائى آسان نمیباشد چرا که امروزه تغیرات فرهنگى را به شدت زور و زر داراران و کشورهاى استثمارگرزیر نظر دارند و بگونه غیرمستقیم آنرا هدایت میکنند ببینید جنگ هفتاد و دو ملت را در خاورمیانه

پاسخ:
با تشکر از اظهار نظر جنابعالی.  اما اینکه من شخصاً به آینده خاورمیانه ای بهتر و پیشرفته امید بسیار دارم در دو نکته خلاصه میشود : 
1- از دیدگاه تجربی، تاریخ قرون وسطی شاهد وضعی بمراتب وخیم تر از اوضاع ما در اروپای آن زمان بوده ولی امروز میبینیم که متحمل چه تغییر شگرفی شده.
2- از دیدگاه نظری، بالاخره حرکت عمومی تاریخ، با همه افت و خیز ها، رو به کمال است و اوضاع خاورمیانه از آن مستثنا نیست.
لذا انتظار خاورمیانه ای بسیار متفاوت با امروز هیچ دور از ذهن نیست.  اما ممکنست نسل ما یا چند نسل بعدی ما شاهد آن نباشند ولی بلاخره محقق خواهد شد.
تفاوتی که ذکر کرده اید کاملاً درست است و اینکه امروزه ما نقش مداخله گرایانه استثمارگران را داریم که در اروپای آن روز نبود.  ولی در عوض چیزی که امروز
داریم و آنها نداشتند تکنولوژی رسانه ای است.  فواید این بیش از مضار آن یکیست.  بهرحال نباید امید را از دست داد.

سرور محترم دکتر قریب :چگونه است که آدمهاى متعصب و قشرى و ایدئولوژى زده این چنین عقل گریز و منطق ستیز هستند چرا تاآخر حساب وجوه  خودشان در بانکهاى ثروت خود رادارند، زیان کسان از پى سود خویش رامیدانندواز بهترین پروازها انهم از نوع فیرست کلاس ،واز آخرین مدلهاى اتومبیل و موبایل و آپارتمان وسایر اختراعات دانش تجربى و انسانى استفاده میکنند ولى ریزه اى حاضر نیستند که باورها و سنتها و اعتقادات مذهبى و خرافاتى خود بیاندیشند و ذهن و اندیشه سترون و موروثى خود را پاک و منطبق با واقعیت بنماید البته این مختص زور و زر داران نیست و بانهایت تأسف باید گفت  که در طبقات فرو دست و مستمد دنیا بیشتر أست درست است که بکار گرفتن اندیشه و عقل محض کار سختى است و این امراز بدیهیات أست که اکتشافات و اختراعات و  تغیرات مادى و زیر بنائی که حاصل کوشش بسیار دانشمندان علوم تجربى بوده بر فرهنگ وذهن انسان نیز اثر گذار است اما این امربصورت اتو ماسیون نیست و داراى مبانى و سعى فراوان میباشد چندى پیش در تلویزیون حکومت گردان بین سه نفر از مدرسین حوزه بحث بر سر اقتصاد بود گرداننده میز گرد که روحانى بود میگفت اقتصاد ایران از همه کشورهاى دنیا جداست نه کمونیستى است نه سرمایه دارى و نه سوسیالیست و نه نو لیبرالیستى… و بنابراین راه حل آنهم جداست وآن راه حل جهادى ،اسلامى…میباشد اینان هنوز قبول ندارند که علوم انسانى از جامعه شناسى و اقتصاد و تاریخ …علم میباشد و باید آنرا در دانشگاهها اموخت 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی