فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

طمع و قوانین آن

دوشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۳۵ ب.ظ

طمع و قوانین آن

    قبلاً صحبت از این شد که "تعادل ناپایدار" پذیرای عقل متعارف نبوده و انسان منطقی وجود آنرا در زندگی برنمیتابد.  اما چه میشود که بسیاری از امور بی منطق در زندگی ما پذیرفته شده و گاه از آنها استقبال هم میشود؟  اشاره شد که "طمع" عامل مهمی در پذیرش این پدیده است؛ اینرسی و تعادل، 1401/1/30.  اکنون علاقه بر اینست که آیا پدیده طمع قابلیت قانون مند شدن دارد یا خیر؟  یا حتی المقدور تلاشی درمورد آن انجام شود.  

    چنانچه اندازه و شدت طمع را با حرف G، اول واژه Greed، نشان دهیم ابتدا ببینیم تابع چه متغیرهائی است و سپس با رابطه ای متغیرها را به تابع ارتباط دهیم.  همینجا باید تأکید کرد که اساساً مباحث انسانی مانند قواعد فیزیک قابل تبیین نیست و بسادگی نمیتوان بصورت کمّی بصورت معادله درآورد.  اما بهرحال، هرقدر هم ساده انگاری باشد، فورموله کردن آن به فهم پدیده کمک خوبی کرده و برای اصحاب علوم دقیقه میتواند جالب باشد.  

    مهم ترین متغیر هائی که در وهله نخست دیده میشوند عبارتند از: 

P = قدر مطلق وعده که طمع با آن نسبت مستقیم دارد.  هرچه وعده بزرگتر و چشمگیرتر باشد، طمع شدیدتر و بلکه با مجذور آن متناسب میباشد.

t = فاصله زمانی بین دادن وعده تا تحقق آن.  طبعاً طمع با آن نسبت عکس دارد یعنی هرچه این فاصله کوتاهتر باشد شدت طمع بیشتر است.

C = ضریب ثابت.  اگر تناسب را بصورت رابطه تساوی بخواهیم بیان کنیم، ضریب ثابت تناسب لازم میآید.  درواقع، این ضریب باید یک پارامتر باشد که اندازه آن بستگی به شرایط حاکم بر پدیده دارد.  مثلاً آیا وعده داده شده آسمانی است یا زمینی؟  آیا تحقق و پاداش وعده از جنس مادّی است یا معنوی؟  و شرایط دیگری از این قبیل.  بنظر میرسد بزرگترین مقدار C، بجز موارد خاص، برای وعده زمینی و پاداش از نوع مادّی باشد.  

لذا در اولین تقریب، رابطه زیر برقرار است:

 

 G = C

همانطور که ملاحظه میشود، بیشترین شدت طمع با وعده داده شده یعنی P متناسب است زیرا با مجذور آن تغییر میکند.  علت انتخاب رابطه مجذوری به دلیل برخی شرایط مرزی است.  مثلاً میدانیم طمع درباره وعده های اُخروی و بهشتی تقریباً نامتناهی است.  از سوی دیگر، فاصله زمانی تا تحقق وعده، فاصله ای نامعلوم و دست نایافتنی است.  لذا t در مخرج بسمت بینهایت میل میکند.  از آنسو، وعده های این چنینی، یعنی P، بینهایت بزرگ و خارج از تصور معمول است.  در این حالت، حد کسر وقتی صورت و مخرج بسمت نامتناهی میل کنند، پس از رفع ابهام، کماکان نامتناهی خواهد ماند که قرار است جواب ما، یعنی طمع G، نیز نامتناهی باشد.

    این رابطه شاید تا حدی گویای جنایات طالبان و داعش و همفکران آنها نیز باشد که طمع نامتناهی چگونه شکل میگیرد.  بطوریکه جاذبه زیادِ وعده، وقتی مجذور شود، طمعی نگفتنی چنان شدید ایجاد میکند که فرد را قادر بهر کار، حتی به کشتن دادن خودش، میکند.  با اینکه وعده آسمانی است ولی پاداش مادّی میباشد.  در این موارد شاید نکته دیگری هم کمک میکند و آن این توّهم که نامتناهی بودن مخرج کسر، یعنی زمان تحقق وعده، در نظر آنان بلافاصله پس از انجام جنایت، کوتاه و محقق میشود.  بعبارت دیگر، فاصله زمانی t در نظر آنها نامتناهی نیست بلکه بلافاصله پس از ارتکاب جنایت محقق میشود. 

   در افراد خردورز آنچه طمع را بر میانگیزد معمولاً وعده های مادّی است، بویژه اگر زمان تحقق کوتاه باشد.  نکته قابل تأمل آنکه ضریب C مقداریست غیر صفر و در همه کم و بیش وجود دارد.  منتها هرچه فرد دیرباورتر باشد، مقدار آن کوچکتر است ولی در هر حال صفر نیست.  اینکه کلاهبرداران حساب بانکی برخی افراد را با کمک و راهنمائی خودشان خالی میکنند ناشی از همین حس طمع است.  شیادان نیک میدانند که چگونه با ارائه وعده های زیبا حس طمع را در فرد برانگیزند و او را فریب دهند.  حقیقت اینست که ما انسانها همه به نوعی در معرض گول خوردن هستیم و شاید خود نیز بشکلی مایل به گول خوردن باشیم!  توگوئی ذاتاً فریب را دوست داریم.  هرچه فرد منطقی تر و مستدل تر باشد ضریب C در او کوچکتر و حاشیه امن او بیشتر است.  

   طمع منحصر به شخص نمیشود بلکه شامل جامعه و گروه ها نیز هست.  بیشترین شدت آن هنگامی است که جامعه دچار درماندگی باشد و پای وعده ای رنگین و خیال انگیز درمیان باشد.  جامعه نیز در طمع نیل به چنین وعده های خیالی فریب میخورد.  شخص طماع اگر بر مسند حکومت قرار گیرد تبعات خاصی را ایجاد میکند.  چه اگر مستبد برای مدت طولانی بر سریر قدرت باشد او را دچار پارانویا میکند.  بتدریج تصورات چنان در ذهنش القا میکند که گوئی رسالتی برعهده دارد.  طمع گسترش قدرت کار را بجای باریک میکشاند چه اگر در کار خود ناکام شود ضربه روحی حاصل ممکنست به دیوانگی بیانجامد.  او همه را بچشم دشمن میبیند.  این دیوانگان خطری جدی برای دنیا خواهند بود.  اگر پارانویا آسمانی باشد و القای قدرت از بالا باشد، تبعات آن بمراتب شدیدتر و ماندگارتر است.

نتیجه آنکه، طمع یکی از عوامل فساد در جامعه است.  با اینکه سعی شد طی رابطه ای اجزای دخیل در آن تحلیل شود، معذالک همچنان این سوأل مطرح و بدون پاسخ مانده است که چه باید کرد تا طمع در سطح فرد و جامعه کمرنگ شود؟  آیا جامعه ای قانون مند و عدالت محور با برقراری سطح معینی از رفاه برای شهروند قادر به پاسخ گوئی به این معضل هست؟

  • مرتضی قریب

جامعه

طمع

قانون

نظرات  (۲)

جناب استاد ارجمند براستی این چه زندگانی است که انسان برای خود ساخته است آیا این گناه گذشتگان است یا بی خردی وجهالت ماست که این چنین زمین و دریا و هوا راآلوده ایم و نومیدی و یأس و هراس و اضطراب همه زندگانیمان را فرارگرفته است آیا آیندگان مارا نفرین نخواهند کرد که کره زمین را به سیاره ای مرده و غیر قابل سکونت به آنان تحویل بدهیم ؟ آنان که وجدان بیدار دارند باید بدون درنگ بپاخیزند ک شاید بتوان زمین را و آیندگان را از مرگ حتمی نجات داد این جبر و سرنوشت از پیش تعیین شده انسان نیست که به این وضعیت رسیده ایم بلکه این گناه نخبگان و فلاسفه و علما اعلام بوده که با تئوریِهای ذهنی و بدور از هرگونه آشنائی باپویائیجوامع و تجربه علمی این روزگارا رقم زده اند بنیان گذاران کمونیست و سرمایه داری انسان‌های بسیار شریف و مصلح بودند ولی مصلح و شریف بودن آنها بهیچوجه کافی نبوده چرااز هر دوسو اشتباهات فاحش و غیر قابل گذشت رخ داده بنیادهای فکری آنها ذهنی و غیر علمی بوده نظریات و تئوریِهای مارکس در مورد کمونیست و در عمل همانقدرتهوع آور و اشتباه بوده که مثلاً تئوریها ‌و نظرات پوپر در مورد جامعه باز و سرمایه داری اولی امثال استالین و مائو و دومی هیتلر را پرورانده اند هر دو آدمخوار و ضد عدالت و برابری و ضد انسانیت در آمده‌اند امروزه بر نخبگان و دانشمندان واجب و لازم است با اندیشه های نووارائه راههای عملی و علمی و بدون ترس از ایدئولوژی‌های مابعدالطبیعه و تئوریِهای آزمایش شده سقراط وار برای رهائی انسان از اینهمه بیعدالتی و نابرابری و دشمنی با آزادی اگر چه جام شوکران سر بکشند و بپا خیزند که فردا دیر است 

پاسخ:
دوست عزیز! شاید خود بهتر واقفید که وضعیت حاضر گناه کیست؟  گناه ما زندگان  است.  اما گناه ما ناشی از چیست؟  طبعاً ناشی از ذهنیت و اعتقادات ماست.  ذهنیت ما از کجا شکل گرفته؟  از خانه و مدرسه و آموزش های مربوطه.  این آموزش هائی که خانه و مدرسه بما داده اند از کجا آمده؟  طبعاً از ذهنیت والدین و معلم های ما که خود شکل گرفته تحت آموزش های یک نسل پیشتر از آنان است.  بهمین ترتیب بروید عقب و عقب تر.  البته در این فاصله افکاری که از خارج وارد میشود بی تأثیر نیست ولی مهم ریشه هاست.  عاقبت میرسیم به یک دوراهی سرنوشت ساز.  یک ذهنیت متأثر از سرشت ما ایرانیان کهن بوده که میگفت هدف انسان آبادی دنیاست.  همین دنیا!  اگر دنیای دیگری هم باشد باز آبادی آن ناشی از کار و رفتار ما در همین دنیاست!  ذهنیت وارداتی و تحمیلی دیگری آمد و گفت این دنیا همه پلشتی و زشتی است و هدف نهائی نیل به آن دنیای دیگر است!  دنیائی که کسی ندیده و خبری ندارد.  اجداد دور ما با رغبت و یا بدون رغبت، رویکرد نخستین را واگذاشتند و بامید فردای بهتر دومی را انتخاب کردند.  آن شد که امروز ملاحظه میفرمایید.  ببینید یک ایدئولوژی غلط به چه نتایج وحشتناکی منجر میشود.  فلسفه را که اشاره کردید اینجاست که بکار میآید و دو سطر مبانی فلسفه و فهم چیستی گیتی برتری دارد بر هزاران هزار کتاب و مقاله و تکنولوژی و امثالهم.  که اگر آن دو سطر فهم شود خود بخود تمام فواید این موارد اخیر  هم حاصل میشود.  قهرمانان امروز، کسانی هستند که افکار را شکل میدهند و ما را از آنچه بر ما گذشته است آگاه میکنند.  تئوری و عمل هردو توأماً مفید و کارگر خواهد بود.  منتظر نقد شما هستیم.

بادرود بشما 

میدانیم از آغاز زندگانی انسان هوشمند در زمین جوهر و ذات این هوشمندی همراه با صیروریت و فرگشت می‌باشد ‌هیچ چیزی در جهانهستی ثابت و لا یتغیر نمیباشد چه در ماده و بتبع در اندیشه و نظرات وبعبارتی اصل عدم قطعیت در تمام  هستی وجود دارد چه بسااصل مسلم امروزه که کاربردی صحیح داشته زمانی عکس آن از همان آغاز این هوشمندی همیشه نخبگان و هوشمندان و اندیشه ورزانیکی از مهم‌ترین چیزی که ذهنشان را بخود مشغول میداشته این بوده که چگونه می‌توان جامعه ای ساخت که از رنج و درد انسان‌هاکاسته شده و جنگ‌ها و نسل کشیها وسایر نابسامانیها از بین رفته و انسان روز به روز آرامش و آسایش و رفاه بیشتر داشته باشد درمیان تمام این خواسته ها آنچه که والاترین و شریفترین آنها بوده عدالت و آزادی و برابرى برای همه مردم بوده چرا که این اصول شالودهو بنیان رفاه و آسایش و آرامش می‌باشد و این اندیشه تا به امروز نیز تحقق نیافته و  ‌ذهن مصلحین و فلاسفه و عالمان علوم را بخودمشغول داشته البته بیچارگان و کند ذهنانیکه فکر می‌کنند راه حل  همان است که قدیسان‌و حکما باستان و فلاسفه و ایدئولوژی هایسترون و آسمانی گفته اند ٠اگر امروزه روشنفکران و سیاستمداران و  اندیشمندانی بفکر آنند که می‌توان آرمانشهری با همان تفکراتعهد عتیق و عهد جدید و مارکسیسم وغیره بنیاد نهاد سخت در اشتباه هستندچراکه در جهان هستى هیج چیز از ذرات زیر اتم گرفتهتاکهکشانها و بطور کلى ماده ثابت و بدون حرکت وانرژى وجود ندارد سکون و سکوت یعنى عدم و مرگ

گر ز مردابی ز جریان ماند آب    از سکون خویش نقصان یابد آب 

 

جانش  اقلیم تبانی‌ها شود          ژزفنایش گور ماهی ها شود

 همانطوریکه دانش تجربی روزانه شاهد تغیر و اختراعات و اکتشافات جدیدمی‌باشد

 مسائل عقل محض و علوم انسانی نیز لا یتغیر نمانده و اگرچه کانت می‌گوید بیش از هزار و پانصد سال مابعدالطبیعه گامی بجلو برنداشته و بگذریم که خود او چه گفته میبینیم که فلسفه اولی نوین هم بکمک دانش تجربی بسیاری از اندیشه های کهن و آسمانی را بخاکسپرده اما دانش‌های  علوم انسانى منجمله اقتصاد و جامعه شناسی ودین پژوهشی و علوم سیاسى …پیشرفتهاى شگفتى کرده اند یکىاز دست آوردهاى بزرگ فلاسفه و علماى علوم سیاسى دموکراسى و ارجاع همه امور به منتخبین مردم میباشد-البته این دموکراسى وانتخابات با آنچه حکما ى باستان گفته ویا انتخاباتى که دیکتاتور ها و بطور غیر آزاد و جعلى و دستکارى در انتخابات بر گزار میکنندفرق دارد-منظور از انتخابات آزادى همه مردم براى انتخاب شدن و رأى دادن فارغ از زن و یا مرد بودن و یا بدور از هر نوع دین و مذهبواندیشه وآنهم در آزادى کامل میباشد -انتخاباتى که انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان 

از دها فیلتر گذشته وآنهم با صدها سر کوب توسط دیکتاتورها برگزار میشود رهبران و پادشاهان -و دیکتاتورهاى مادام العمر بوجودمیاورند که نه تنها ضد امپریالیست نبوده بلکه ضد آزادى و عدالت میباشند- گاهى خود اینان تبدیل به امپریالیست میشوند-

آزادى وعدالت و ضد امپریالیست بودن ودموکراسى با یکدیگر  پیوندى ناگسستنى دارند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی