فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

فیزیک و انرژی

مطالب در رابطه با فیزیک، انرژی، فلسفه علم، و مسائل مرتبط می باشد. برای راحتی مطالعه از تابلت یا PC استفاده شود

محلی برای نقد و گفتگوی علمی در خصوص مسائل مبتلابه با تکیه بر کاربرد آموخته های کلاسیک در تبیین و تشریح این مسائل. در این رابطه خواننده تشویق میشود که از دریچه دیگری به مسائل پیرامونی نگریسته و آنچه را میبیند و میشنود را به بوته نقد و آزمایش گذارد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی
آخرین مطالب

در جستجوی حقیقت

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۳۰ ب.ظ

در جستجوی حقیقت

    پیرو داستان قبلی و حوادث پیش آمده برای هیئت اکتشافی از سوی کشوری نفتی در خاورمیانه (احترام به عقاید تا کجا، 99/5/18)، هیئت دیگری تحت عنوان هیئت حقیقت یاب برای بررسی این فاجعه و دلایل رخداد آن عازم قلب آفریقا میشوند.  یادآور میشویم که یک هیئت اکتشافی با راهنمائی کسی که با زبان و آداب بومیان آشنائی داشت رهسپار دیدار یک قبیله عقب افتاده آفریقائی شد.  هدف اصلی آن بود که در بازگشت ثابت کنند کشور متبوع خودشان والاترین کشور از نظر اخلاق بوده و آداب و مذهب آنها همواره بهترین بوده و خواهد بود.  قبیله آفریقائی نیز به منظور مبنای مقایسه انتخاب شده بود.  در پایان کار، متأسفانه، فقط راهنما شانس بازگشت را پیدا کرد و خبر آورد که اعضای هیئت در  این مأموریت در اثر مجادله لفظی شهید شده و به درجه خورده شدن توسط قبیله نائل شده اند.  این هم خبر خوبی بود و هم خبر بد، لذا تدارک مأموریت دیگری دیده میشود که هیئتی حقیقت یاب برای یافتن علل فاجعه و پیدا کردن حقیقت ماجرا به همراهی راهنمای سابق بدانجا رفته و یافته های خود را طی گزارشی دقیق تقدیم مقامات حکومت کنند.

     هیئت جدید، پیش از رهسپاری جلساتی برای هماهنگی برقرار کرده و قرار بر این گذاشتند که 1- سعی شود حتی المقدور با سلاح منطق با بومیان برخورد شود شاید به راه راست هدایت شوند و ضمناً سلامت گروه حفظ شود.  2- در بدو ورود در میدان ورودی دهکده، مراسم احترام به بت بزرگ حتماً بجا آورده شود تا به سرنوشت هیئت قبلی دچار نشوند.  چرا که خارجیانی که وارد کشور میشوند متشابهاً مجبورند شعائر را به زور رعایت کنند لذا منطق حکم میکند گروه نیز رعایت کند.  3- دوچرخه های تاشو در بار و بنه همراه باشند تا با راحتی بتوان به گوشه و کنار منطقه سر زد.

     هیئت با این تمهیدات، رهسپار شده و پس از پشت سر گذاشتن مخاطراتی چند عاقبت به دهکده کذائی رسیدند.  طبق معمول شب را در بیرون دهکده استراحت کرده تا صبح اول وقت با نیروی مضاعف مأموریت خود را آغاز نمایند.  طبق وعده، پس از عبور از دروازه ورودی و در میدان ورودی دهکده مراسم تکریم را در مقابل بت بزرگ بجا آوردند.  منتها برای محکم کاری چند دوری هم دور آن طواف کردند تا کم نگذاشته باشند.  سپس سوار دوچرخه ها شده عازم میدان مرکزی شدند.  در این فاصله، رئیس قبیله که خبردار شده بود با جمع کثیری از بومیان در میدان حاضر شده منتظر ورود آنها بود.  اما به محض ورود هیئت، وسایل آنها و بویژه دوچرخه هایشان ضبط گردید.  وقتی با چهره خشم آلود رئیس مواجه شدند، رهبر گروه گفت: عمر رئیس به درازا باد.  ما نه تنها طبق اعتقادات شما احترام لازمه را برای بت بزرگ بعمل آوردیم بلکه بیش از آن کردیم که معمول او بود.  ما آمده ایم تا آخرت شما را آباد کنیم.  به این چیزها که دارید ابداً راضی نباشید.  رئیس با فریاد حرف او را قطع کرده گفت اما جرم بزرگی مرتکب شده اید.  اینجا دوچرخه سواری برای مردان گناهی عظیم بشمار میرود و مستحق اعدام است.  با یک درجه تخفیف، جوشانده و سپس خورده میشوید.  رئیس که حوصله جرّ و بحث نداشت از جادوگر قبیله خواست که تشریفات تفهیم اتهام را ادامه داده و خود میدان را ترک کرد.  جادوگر با تنها پارچه ای که داشت و آنرا دور سرش بسته بود شروع کرد به نصیحت کردن هیئت.  او گفت رئیس بشما رحم کرد زیرا جرم این گناه زنده زنده خورده شدن است.  رهبر گروه گفت ما نیز برای دوچرخه سواری جرم مشابهی داریم ولی فقط برای زنان است که بار اول زندان است ولی اگر بار سوم تکرار شود اعدام است.  اما شما در همین بار اول که نمیدانستیم جرم است ما را محکوم کردید.  آخر این چه عدالتی است؟ ضمن اینکه ما مرد هستیم و در کتب قدیمه، رجال از جایگاه والائی برخوردارند.  این ظلم شما فاحش است حال آنکه اگر ما تنبیه میکنیم در حق زنان است تازه آنهم در بار سوم.  آخر این چه فرهنگ منحطی است که شما دارید؟  زنان شما اینطور لخت و پتی در معابر میگردند و جرمی بحساب نمیآید ولی دوچرخه سواری را جرم و آنهم فقط برای مردان  میگیرید.  واقعاً کارهای شما برعکس است.  گویا آخرزمان شده. حقاً که آبروی حقوق بشر را هم برده اید.  بی جهت نیست در زمره مناطق عقب افتاده بشمار میروید. 

      جادوگر که ضمناً نقش قاضی القضات را نیز بر عهده داشت به آرامی در صدد توضیح برآمده و میگوید:  اول اینکه این شما هستید که کارهاتان برعکس است و خلاف آدمیزاد.  حکم ما در مورد دوچرخه سواری مردان بدون تحقیق نبوده.  سالها پیش، دشمنان همسایه ما عده ای پای دوچرخه را اولین بار به این سرزمین باز کردند.  پزشکان نباتی ما بزودی تشخیص دادند که کاربردش مردان را عقیم میسازد.  پس آنرا گناهی عظیم تشخیص دادیم چه اینکه رئیس خردمند ما پاداش تولید مثل را در آسمانها قرار داده و برای هر بچه ای که متولد میشود تیروکمانی جایزه تعیین کرده تا مردم بیشتر زادوولد کنند.  بدینطریق میخواهیم ثابت کنیم که سیاه قدرت حاکم جهان است.  دوم اینکه مردمان اینجا مطابق طبیعت عمل میکنند و به لخت و عور بودن "عادت" کرده اند.  ما معتقدیم اگر خدای واحد نادیده اراده اش بر این قرار میگرفت که مثل شما پوشش داشته باشیم، از اول ما را چنان خلق میکرد.  یا دستکم مثل اغلب حیوانات با پشم و موی انبوه متولد میشدیم.  در واقع این شما هستید که با رفتار غیر متعارف خود گناه را منتشر کرده خشم باری تعالی را موجب میشوید.  شنیده ایم ما را وحشی خطاب کرده اید، حال آنکه وحشی شما هستید که سر خود را پائین انداخته و ناخوانده بهر جا میل میکنید سرک میکشید. 

      بعد از کلی نصایح که جادوگر اعظم کرد، گروه بشدت تحت تأثیر قرار گرفت بویژه که حکمتی که در سخنان جادوگر بود هیچ تناسبی با ظاهرش نداشت.  خلاصه بعد از شور و مشورتی کوتاه بین خودشان تصمیم گرفتند از در معذرت خواهی درآمده و تقاضای بخشش کنند.  روز بعد، تقاضای عفو آنها به رؤیت مقام ریاست رسیده و مورد موافقت ملوکانه قرار گرفت.  اما با این شرط که هیئت در بازگشت چیزی جز آنچه به راستی دیده و شنیده اند نقل نکنند.  در ادامه، طی روزهای بعدی، در چند ضیافت که به افتخارشان برپا شده بود شرکت کردند و در آن چند روزی که اقامت داشتند رهبر گروه فرصت کرد که گزارش خود را تهیه کند.  اینبار، برخلاف دفعه قبل، هیئت با خوشحالی و سلامتی کامل به کشور خود بازگردیدند.  فقط دوچرخه هایشان ضبط شد که برای ساخت ابزار کشاورزی قبیله مصرف شد.  رهبر گروه به محض بازگشت گزارش خود را تقدیم کرد ولی معلوم نشد به چه نتایج عملی منجر گشت.

     بخشی از متن گزارش تدوین شده بشرح زیر است: " ... آنها آداب عجیب غریبی دارند.  در مصرف گوشت امساک میکنند و فقط وقتی دشمنان خود را شکست میدهند یا کسانی باید اعدام شوند، گوشت آنها را تناول میکنند.  در پاسخ به اعتراض ما، میگویند چه فرق میکند چه گوشت انسان چه گوشت حیوان، هردو از یک جنس اند.  مگر فیلسوف اعظم شما نگفته "انسان، حیوان ناطق است"؟ ما بلافاصله کتاب منطق ارسطو را باز کردیم دیدیم راست میگویند.  هیچ تناقضی در منطقشان دیده نمیشود.  با این همه هیچ راضی به شرکت در ضیافت آنان و خوردن گوشت همنوعان نشدیم.  ما را مسخره میکردند که با این همه دلرحمی، شنیده ایم همنوعان خود را به دلائل واهی میکشید.  حقیقتاً  که حرفی برای گفتن نداشتیم.  درختان در این فرهنگ محترم است و قطع نمیشود.  فقط از شاخه های خشکیده و درختان بر زمین افتاده و علف های خشک برای آتش یا سایر مصارف استفاده میکنند.  دلیلش را میگویند در گذشته های دور، نجات دهنده ما بشکل یک درخت درآمد و غایب شد.  ما منتظریم که یکروز که خودش صلاح بداند ظهور کند و دنیا را سیاه و تیره و تار کند که گفته اند "بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد".  بهمین سبب میگویند از قطع اشجار معذورند و کشت و کار خود را در زمین های بایر و بلامصرف انجام میدهند.  با اینکه از آموزش و پرورش درست بی نصیب هستند و مثل ما از تربیت زیر سایه 124000 پیامبر سودی نبرده اند، معهذا با این اخلاق طبیعی که دارند بسیار جلوتر از ما با این سابقه درخشان فرهنگی هستند.  اصلاً قابل فهم نیست که با این میزان از عقب افتادگی در شیوه زندگی چطور منطق شان اینقدر درست و خدشه ناپذیر است.  توگوئی فرهنگ آنان، تصویر آئینه ای فرهنگ ماست.  اعتقادات ما و آنها بنظر میرسد از یک ریشه باشد ولی در اجرا در دو جهت عکس است.  ما گیج شده ایم و نمیدانیم که آنها برحق اند یا ما درست میگوئیم.  اگر با این فکر باینجا آمده ایم که فرهنگ آنها منحط است پس متشابهاً فرهنگ ما نیز باید منحط باشد.  اما چون یقین داریم فرهنگ ما والاترین است پس لابد فرهنگ آنها هم باید والا باشد.  و این مخالف فرض است.  پس ما دچار تناقض شده ایم و نمیدانیم چگونه باید حل شود.  تنها راه حلی که در افق دیده میشود و بسیار مشکل مینماید همانا دور ریختن همه آموزه های خود و بازگشت به اصول است.  بنظر میرسد باید همان کاری را کرد که آن مرد شریف که گفت "می اندیشم پس هستم" کرد.  او با یک نفس خود را از شرّ تمامی عقاید سابقش رهائی بخشید.  سپس به وارسی تک تک آموزه ها پرداخته و درست ها را بجای خود برگرداند.  همگان دارای چنین اراده ای قوی در این مسیر نیستند و راه میانه استمداد از طبقه نخبه ای که خود را قبلاً پالایش کرده باشند است.  هر راه دیگری دور باطل خواهد بود."

  • مرتضی قریب

حقیقت

عادت

عقاید

نظرات  (۱)

  • حبیب ابن على
  • استاد گرامى مراتب علمى و گروشهاى شما به دانشهاى تجربى ستودنى است اگر امروزبحثى از دانشهاى تجربى ویا علوم نظرى میکنیم بنیادش بر آن چیزى است که تا امروز میدانیم چه بسا سدها سال دیگر به باورها و گروشهاى امروز ما بخندند باز هم میگویم پاسخهاى پرسشهاى خود راکه همه فلسفى و از علوم نظرى است نه از دانشهاى تجربى گرفته ام ونه از فلسفه در دریاى نا شناخته هاافتاده ام و سر گشتگى و حیرت مرا فرا گرفته است و تنها تسلى من هنر و بویژه شعر و موسیقى است - راستى فلسفه هنر نیز مبحثى است که راه بى سر انحامى دارد؟- هر روز دفتر سروده هاى شگفت آور اورا میگشایم و یا به موسیقى باخ و موزار و بتهون و شوبرت و شوپن و برامس و چایکوفسکى و دورژاک- از اینها بویژه نام بردم چون به ترتیب محبو بترینهاى من میباشند- ساعتها در روز آن سروده ها را میخوانم و بهآن موسیقى ها گوش میسپارم و از آنها لذت میبرم میخواستم این مطالب را ادامه دهم ترسیدم مرا به سخره بگیرید بارى این روزها تمامى نگرانیها و دغدغه هاى دانشمندان در درجه اول آلودگیهاى محیط زیست و خطر نابودى کره زمین بصورت غیر قابل سکونت است البته آلودگیها و انقراض گونه هاى گیاهى و حیوانى و رفتار انسان بامحیط زیست خود معلول است نه علت عامل اصلى تمام این نا راستیهاو پلشتی ها آیینها ى سیاسى دوران جاهلیت و دیکتاتورهاى ادمخوار میباشند بهترین راه مبارزه همان است که شما پیشه کرده اید ستیز با جاهلیت و جهال و بى فرهنگى پیروز باشید گ

    پاسخ:
    با تشکر از لطف امثال شما دوستانی که مرحمت کرده چیزی میگوئید و ما را امیدوار به ادامه در تمرین مشق زندگی میکنید.  اما ما هنوز وسیله سفر در آینده را نداریم و نمیدانیم آینده بطور مشخص چگونه خواهد بود و بر ما میخندند یا گریه میکنند و یا اصلاً در 100 سال دیگر آینده ای هم وجود خواهد داشت یا نه.  پس همه گمانه زنی های ما بر اساس بهترین دانشی که از گذشته تا حال داشته ایم میباشد.  سلیقه شما و آنها که دستی در هنر دارند بسیار ستودنی است.  نظر شما و دیگر خوانندگان راهنمای ما در انتخاب مطالب بعدی خواهد بود.  لطفاً راهنمائی فرمایید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی